بریده‌ای از کتاب مرگی بسیار آرام اثر سیمون دو بووار

مهران م

مهران م

1403/10/6

بریدۀ کتاب

صفحۀ 16

با این همه،چیزی تسکینش میداد: او را به درمانگاهی آورده بودند که در مزایایش غلو می‌کرد."در بوسیکو می‌خواستند همان روز اول عملم کنند!اما به نظرم این جا بهترین درمانگاه پاریس است." و انگار لذت این تایید ها کامل نمیشد مگر با حمله ای تازه،چون بلافاصله به درمانگاه دیگری در آن نزدیکی اشاره کرد.

با این همه،چیزی تسکینش میداد: او را به درمانگاهی آورده بودند که در مزایایش غلو می‌کرد."در بوسیکو می‌خواستند همان روز اول عملم کنند!اما به نظرم این جا بهترین درمانگاه پاریس است." و انگار لذت این تایید ها کامل نمیشد مگر با حمله ای تازه،چون بلافاصله به درمانگاه دیگری در آن نزدیکی اشاره کرد.

7

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.