بریدۀ کتاب

 mia

1403/6/13

قلب جنگجوی خورشید
بریدۀ کتاب

صفحۀ 189

اهریمنان همه جا بودند، حتی اگر آدم به اسم و ظاهر آن ها را نمی شناخت، و منتظر نمی ماندند تا آدم برود و پیدایشان کند.

اهریمنان همه جا بودند، حتی اگر آدم به اسم و ظاهر آن ها را نمی شناخت، و منتظر نمی ماندند تا آدم برود و پیدایشان کند.

10

0

(0/1000)

نظرات

محیصا

1403/6/14

کاش هیچوقت نمیخریدمش... کاش هیچوقت تصمیم به خوندنش نمیگرفتم... با خوندنش بیشتر از شینگ ین و متنفر شدم و از اینهمه نسيان گری عصبی شدم... مگه میشد لیوای و لحظات سپری شده با لیوای رو کنار گذاشت و دل به ونژی بست؟؟ هرچقدر جلوتر رفت بیشتر از شینگ زده شدم و به لیوای علاقه مند شدم...
اتفاقات و رخداد ها جالب بودند و کتاب زیرکانه در راستای جلد اول ادامه پیدا کرده بود اما خب باب میل من نبود و این دلیل بر بد بودن کتاب نمیشه. فقط من اذیت شدم و واقعا آسیب دیدم. طاقتشو نداشتم 
1

1

 mia

1403/6/14

وای دقیقا منم باهات موافقم.
 هر دو نفر لیاقت عشقو داشتن چه ونژی و چه لیوای، ولی با این وجود بازم نمیتونم پایانشو دوست داشته باشم... اخه چرا لیوای؟🥲 

0