بریدۀ کتاب

برادران کارامازوف
بریدۀ کتاب

صفحۀ 720

با تلخکامی و نومیدی و بریده بریده به خودش می‌گفت آه که ما آدم ها چه موجود های عجیبی هستیم. از این پس از بشریت چه انتظاری می‌توان داشت؟ در آن لحظه حتی دیگر دلش نمی‌خواست به زندگی ادامه دهد. با اندوه و به صدای بلند گفت زندگی واقعاً به زحمت ادامه دادنش می‌ارزد؟

با تلخکامی و نومیدی و بریده بریده به خودش می‌گفت آه که ما آدم ها چه موجود های عجیبی هستیم. از این پس از بشریت چه انتظاری می‌توان داشت؟ در آن لحظه حتی دیگر دلش نمی‌خواست به زندگی ادامه دهد. با اندوه و به صدای بلند گفت زندگی واقعاً به زحمت ادامه دادنش می‌ارزد؟

13

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.