واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963کریستوفرپل کرتیس و 2 نفر دیگر4.01 نفر |2 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن2خواندهام12خواهم خواند9توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963، ویراستار آرش آذرپیکان.لیستهای مرتبط به واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963ریحانه الیاسیکتاب نوجوان و بزرگسال100 کتاببهترین ها355ریحانه الیاسیکتاب نوجوان1 کتاببهترین کتابهای نوجوان00یادداشتهای مرتبط به واتسون ها به بیرمنگام می روند - 1963قدسیه پائینی1402/01/03 داستان درباره یک خانواده سیاه پوست با دو پسر و یک دختر است که ماجراهای خانوادگی شان از زبان پسر دوم بیان می شود. سبک زندگی یک خانواده سیاه پوست از عادات و سبک زندگی و نحوه تعامل با جامعه در این رمان دیده می شود. پسر بزرگ خانواده به اقتضای نوجوانی و شرایط خاص جامعه سیاه پوستان مرتکب اعمالی میشود که از طرف پدر یا مادر توبیخ می شود. بعد از چندین بار تنبیه و اخطار از طرف والدین برای کارهایی مانند دزدی از فروشگاه، صاف کردن موها با مواد شیمیایی و .... والدین تصمیم می گیرند در طول تابستان نزد مادربزرگ بداخلاق و سختگیرش ببرند. بعد از طی مسافت طولانی و رسیدن به بیرمنگام در همان روزهای ابتدایی، کلیسای محل توسط سفیدپوستان افراطی منفجر می شود و چهار بچه کشته شده و تعداد زیادی زخمی می شوند. این خانواده بلافاصله به شهر خود بازمی گردند اما پسر دوم که تصور می کرد خواهرش در میان کشته شدگان است، دچار شوک می شود و مدتها طول می کشد تا با همراهی خانواده از این حالت خارج شود. داستان به جنایات و کشتار سفید پوستان علیه سیاه پوستان خیلی حاشیه ای و کمرنگ پرداخته است به صورتی که از مطالعه کتاب نمی شود به اصل واقعه پی برد و با کمک پی نوشت انتهای کتاب است که از این واقعه رمزگشایی می شود. با وجود آن که در پی نوشت اشاره به حملات و جنایات زیاد و خشن سفید پوستان شده است اما در متن کتاب نشانه ای از این وضعیت به چشم نمی خورد. 015معصومه فراهانی1401/09/21 کریستوفر پل کورتیس را از کتاب "باد نه بادی" شناختم و به محض تمام شدنش، مشغول جستجوی بقیه کتابهایش شدم. این کتاب تازهترین کتابی است که از این نویسنده ترجمه شدهاست. واتسونها به بیرمنگام میروند یک روایت آرام و بامزه است از زندگی واتسونها، روایتهایی که خیلی جاها آدم را یاد زندگی خانوادگی خودش میاندازد. میخنداند، نگران میکند، حرص میدهد و حتی اشک آدم را در میآورد. در گوشه گوشه کتاب به طور مستقبم و غیر مستقیم به مسئله نژادپرستی و بحرانهایی که سیاه پوستان با آن دست به گریبانند پرداخته است. نقطه قوت کتاب برای من، قلم شیرین و روان نویسنده بود. یکی از ضعفهایش بنظرم گم بودن پیرنگ داستان بود. کتاب _مخصوصا در نیمه اول_ بیشتر سکانسهای شیرینی از زندگی واتسونها بود و پیرنگ مشخصی نداشت. از طرفی تغییر و تحول ناگهانی بایرون برایم عجیب بود و دلیلی توجیهش نمیکرد. اما در هر صورت با رضایت کتاب را تمام کردم. 03