حماسه غدیر

حماسه غدیر

حماسه غدیر

3.7
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

شابک
0000000136577
تعداد صفحات
354
تاریخ انتشار
1370/2/1

توضیحات

یادداشت‌ها

          شاهکار در شاهکار

آنچه از علامه امینی، صاحبِ الغدیر در ذهن دارم، همان عکسِ معروفش هست: چهارشانه با چشمانِ درشت و خیره به دوربین. ولی استاد محمدرضا حکیمی در کتابِ فوق‌العاده‌اش پشتِ این چهره را به خواننده نشان می‌هد.
علامه حکیمی در نیمه‌ی اول کتاب، اصلا معلوم نیست می‌خواهد از الغدیر بگوید و صاحبش. او به روش عقلی و نقلی، ولایت و خلافت حضرت امیر(ع) را اثبات می‌کند و چقدر عالی هم این کار را می‌کند. اما در نیمه‌ی دوم کتاب، معلوم می‌شود که کتاب، هدفِ دیگری هم دارد: معرفیِ شاهکارِ الغدیر و مؤلفش.
شاید برایِ من شیعه زشت باشد هیچ از الغدیر نخوانده‌ام. نمی‌دانم؛ شاید هم اصلا برایِ من درسِ دین نخوانده، سنگین باشد؛ که بعید می‌دانم. ولی خلاصه بگویم که هیچ نمی‌دانم از الغدیر. فقط شنیده‌هاست. شنیده‌هایی که می‌گوید «یک نفر عمرِ خودش را گذاشته و خیلی از کتابخانه‌های جهان را زیر و رو کرده. نسخ خطی و غیرخطی را درآورده. و ثمرش شده 20 جلد قلم زدن از ولایت امیرالمؤمنین(ع).» 
و استاد محمدرضا حکیمی، که انگار رابطه‌ی دوستانه و نزدیکی با علامه امینی دارد، از دغدغه‌ها و کارهایِ این علامه‌ی بزرگِ جهان اسلام هم نوشته. وقتی کارها و دغدغه‌هایِ علامه را می‌خوانی، می‌فهمی امینی کِه بوده و چه‌ها کرده. و ظاهرا چه ناگفته‌هایی که حکیمی با خودش خاک کرده.
خلاصه، در یک کتاب که خودش شاهکاری است، یک شاهکار دیگر معرفی شده. شاهکار در شاهکار شده!
        

7

          استاد علامه محمدرضا حکیمی فرزانه ای از نسل فرزانگان کم نظیر و بی تکرار تاریخ معاصر است، در ادبیات و فرهنگ و تعامل انسانی و دانش و معرفت. 
او که از برجسته ترین شاگردان حوزه علمیه مشهد بود بعد از رسیدن به درجه اجتهاد، لباس روحانیت را کنار گذاشت و همچون استاد دکتر شفیعی کدکنی به تهران آمد و فعالیت گسترده قلمی و فرهنگی خود را آغاز کرد. 
از این فرزانه سترگ تا کنون آثار قلمی متعدد منتشر شده که مهمترین و مشهورترین آنها دائرة المعارف گرانسنگ و بزرگ "الحیاة" در تبیین مبانی جامعه ساز و انسان آفرین اسلام اهل بیت است که با همکاری دو برادر بزرگوارش به سرانجام رساند. 
تلاش محمدرضا حکیمی در طول دهها سال گذشته، معرفی اسلام اصیل با زبان نو اما شناختی ریشه دار و عمیق برای نسل جدید بوده است و خود بارها بر این نکته تصریح کرده و نوشته؛ "جز اینکه در باره مسایل اصولی دین، شناخت بیشتری به جامعه بدهم، منظوری ندارم. به جامعه و سعادت جامعه سالها اندیشیده ام و هنوز می‌اندیشم. هر چه خویشتن- به دلایلی و از سر ضرورتهایی -کنار می‌کشم، حب اجتماع از نهادم محو نمی‌شود" 
بی تردید اگر او در حوزه می‌ماند و لباس روحانیت از تن به در نمی‌کرد از بزرگترین مراجع تقلید و رهبران دینی حوزه های علمیه بود - چنان که امام موسى صدر- و اگر پس از پیروزی انقلاب تصدی مسؤولیت های سیاسی و اجتماعی، فرهنگی را می‌پذیرفت یکی از سرشناس ترین و برترین مدیران جمهوری اسلامی می‌شد. ولی او ترجیح داد کار خویش را همچون سالهای پیش از انقلاب ادامه دهد و بنویسد و روشنگری کند و علیرغم همه انتقادها و گلایه هایش از شرایط و اوضاع موجود که موجب انزوای بیشتر او نیز شده، باز هم دست از تلاش و کوشش شخصی خود برای تفکیک میان آنچه اسلام حقیقی است با آنچه به نام اسلام می‌گذرد برندارد. 
یکی از مهمترین آثار استاد حکیمی کتاب خواندنی "حماسه غدیر" است که به تشریح و تحلیل جایگاه غدیر در تاریخ و معارف اسلام می‌پردازد. 
ایشان اگرچه به شکل های دیگر نیز به این موضوع پرداخته اند و از جمله در کتاب بزرگداشت علامه امینی، کتاب "بعثت، غدیر،،عاشورا، مهدی" یا آثاری چون "کلام جاودانه" از امیر مؤمنان و موضوع ولایت علوی و مسأله غدیر سخن گفته اند، اما در این کتاب مستقلا و به تفصیل از غدیر و اهمیت و نقش حساس و استثنایی آن نوشته اند.  او در گفتار آغازین این کتاب که نخستین بار در سال ١٣٥٥ به چاپ رسیده، بر رویکرد و مبنای اساسی و جهت داری و جهت گیری اندیشه شیعی بر مبنای توحید تأکید می‌کند و آنگاه می‌کوشد تا موضع خود را از "جریانهای چندی که به نام تشیع و ولایت سخن می‌گویندو چیز می‌نویسند" جدا کند و آنان را دارای "عرضه های خام و تلقیهای عوامانه -و گاه دکه دارانه- و برداشتهای مبتذل" می‌شمارد و سپس می‌نویسد: "اصولا باید به نسل حاضر و جهان معاصر، فهمانده شود که شیعه در طول چهارده سده چه می‌گوید، اینها اسناد و مدارک را برای چه گرد می‌آورد، دعوت شیعه در مقیاس مسایل انسانی کجا جای دارد، آیا اینهمه درگیری بر سر مسأله ای است انقراض یافته، یا بر سر امری زنده تا روزی که زندگی هست" 
شاید تفاوت جوهری فهم و شناخت امثال استاد حکیمی و امام موسى صدر و شهید بهشتی و مرحوم طالقانی و استاد مطهری با بسیاری دیگر از عالمان دین درست در همین نقطه باشد که موضوع ولایت امیر مؤمنان را به عنوان اساس دین، نه یک مسأله تعصب آفرین و محدود بلکه محور ساخت جامعه آرمانی و تربیت انسان مطلوب می‌بینند و آن را فراتر از فضای محدود اختلافات مذهبی، در افق گسترده و فراخ جامعه بشری درمی یابند و برای همین دقیقا همین موضوع را که می‌تواند مایه اختلاف و جدایی باشد، نقطه سرآغاز وحدت و یکپارچگی جهان اسلام می‌دانند، بلکه فراتر از آن به انسان در گستره جهان می‌اندیشند و رسالت اسلام را انسانی و مخاطب پیام آن را همه بشر می‌بینند و هر یک به قدر توان و ذوق خود می‌کوشند تا ادبیات انسانی و فراگیری در بیان و شرح مفاهیم دینی ابداع کنند. 
استاد حکیمی چنین باور دارد که: "شیعه در حقیقت به استیفای حقوق انسان دعوت می‌کند" و آنگاه می‌افزاید: " من هرگز ادعا نمی‌کنم که همه جهانیان می‌توانند بر فراز این قلل زیست کنند. لیکن می‌گویم که مردم گیتی باید یک روز در سال، به قصد زیارت از آنها بالا روند. آنجا، آنها نفس سینه و خون رگهایشان را تازه خواهند کرد. آنگاه با دلی قوی، به عزم پیکار روزانه، به دشت پهناور زندگی بازخواهند گشت"
کتاب "حماسه غدیر" درست از همین منظر کوشیده است تا دست خوانندگان را بگیرد و آنان را به چشم اندازی بالاتر برساند.
استاد حکیمی می‌کوشد تا با ارجاع به کتاب گرانسنگ الغدیر نخست جایگاه ولایت را در سپهر معارف اسلامی و فلسفه سیاسی اسلام تبیین کند و پس از تشریح اهمیت جوهری واقعه غدیر و جوانب مختلف تاریخی آن، در پیرامون کتاب الغدیر می‌نویسد و به تفصیل از دیدگاه ها و افکار و اهداف مرحوم علامه امینی حتى آنها که فرصت پیگیری و تحقق شان را نیافت سخن می‌گوید. 
ایشان که از نزدیک با علامه امینی ارتباط و آشنایی داشته، به جزییات و دقایقی از شخصیت و اندیشه های علامه امینی اشاره می‌کند که پیشتر در جایی از آنها سخن نرفته است.
گرچه استاد حکیمی فروتنانه این کتاب خود را مدخل نامیده و اظهار امیدواری کرده که دیگران در آینده بهتر و کاملتر به این موضوع بپردازند، باید اعتراف کرد که تا کنون کسی به این سزاواری و شایستگی حق مطلب را در باره حادثه غدیر از منظر کتاب الغدیر و علامه امینی ادا نکرده است.      

(به تاریخ ۱۳۹۹/۱/۱۵ از سری یادداشت‌های «صد کتاب قبل از صدسالگی!» در روزنامه‌ی شهرآرا)
        

7