درباره عشق و یازده داستان دیگر
معمولا عشق را به شعر در می آورند و با گل و بلبل می آرایند، اما ما روس ها عشقمان را با پرسشهای حیاتی زینت می دهیم، و از میان آن ها هم بی رنگ و بوترین را انتخاب میکنیم. در مسکو که دانشجو بودم معشوقی داشتم، بانویی جذاب که هربار او را در آغوش میگرفتم به این فکر میکردم که ماهانه چقدر میتوانم به او بدهم و اینکه گوشت گاو چند است. به این ترتیب زمانی هم که عاشق میشویم این پرسش ها را رها نمی کنیم: شرافتمندانه است یا غیر شرافتمندانه؟ هوشمندانه است یا احمقانه؟ این عشق ما را به کجا می کشاند؟ و... این که این پرسش ها خوبند یا بد نمی دانم، اما این را می دانم که آدم را ارضا نمی کنند، به خشم می آورند و مانع راهند.
پستهای مرتبط به درباره عشق و یازده داستان دیگر
یادداشتهای مرتبط به درباره عشق و یازده داستان دیگر