چنین کنند بزرگان

چنین کنند بزرگان

چنین کنند بزرگان

ویل کاپی و 1 نفر دیگر
3.8
25 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

30

خواهم خواند

17

شابک
9649082115
تعداد صفحات
160
تاریخ انتشار
1379/12/17

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        انتشارات این کتاب فرصت مساعدی است برای همه کسانی که احیانا همیشه منتظر بوده اند نویسنده این اسطور خود را در وضع نا مساعدی قرار دهد:زیرا که در این کتاب مترجم نه تنها اصل امانت در ترجمه را زیر پا گذاشته بلکه در حقیقت میتوان گفت که به هیچ اصلی پایبند نمانده است.در کتاب حاضر نان که اشاره شد قطعات فراوانی از متن اصلی ساقط شده در قطعات ترجمه شده نیز جملات و عبارات جعلی فراوانی گنجانیده شده است که به علت جعلی بودن در متن اصلی به هیچ وجه دیده نمیشوند. هم چنین در ضبط فارسی اعلام تاریخی و جغرافیایی هیچ قاعده معینی جز سلیقه شخصی رعایت نشده و معادل لاتین اعلام نیز در پای صفحات نیامده.در عوض فضای فضای گرانبهای پای صفحات به توضیحات غیر لازم اختصاص یافته که غرض از آن ها نه تنها برای خوانندگان بلکه برای خود مترجم نیز روشن نیست.به علاوه مترجم چه در مقدمه کتاب و چه در پشت جلد از آوردن شرح حال نویسنده ولو به اختصار به منظر روشن کردن ذهن خوانندگان غفلت ورزیده به طوری که خوانندگان ناچار خواهند بود طبق معمول با ذهن تاریک به خواندن کتاب بپردازند و با این کیفیت معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود از همه این ها گذشته مترجم اسم کتاب را هم بدون ضرروت خاص تغییر داده و در نتیجه ناچار شده است اسم دیگری روی کتاب بگذارد که با عنوان اصلی فرق دارد مضافا به این که ممکن است فکر و حواس خوانندگان زیرک را هم به طرز غیر لازمی پرت کند. به این ترتیب می بینیم مترجم خود را مستوجب انواع و اقسام انتقادات و حملات جوانمردانه و ناجوانمردانه ساخته است و معلوم نیست چه نیرویی خواهد توانست او را از ورطه نیستی نجات بخشد.
      

یادداشت‌ها

          📒چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار 
✍️«می‌گویند از تخصص‌های گوناگون احمد شاملو یکی هم این است که می‌تواند هر مجله تعطیلی را دائر و هر مجله دائری را تعطیل کند. برای نویسندۀ این سطور روشن نیست که در سال ۱۳۴۷ شاملو سرگرم دائر کردن مجله خوشه بود یا تعطیل کردن آن. آنچه مسلم است شاملو در مجله خوشه کار می‌کرد و لذا باید به یکی از این دو کار سرگرم بوده باشد...» این، شروع کتاب معروف «چنین کنند بزرگان» است. کتابی کوچک (چاپ هفتم آن در ۱۳۷۹ با افزایش دو قطعه ۱۸۳صفحه است) که ماجراهای زیادی دارد. 
استاد نجف دریابندری کار ترجمه و انتشار این کتاب را از سال ۱۳۴۷ و در مجله «خوشه» شروع کرد. بعد از تعطیلی این مجله هم کار ادامه یافت تا در ۱۳۵۱ این مجموعه طنز تاریخی به شکل کتاب منتشر شد. قوت قلم دریابندری در این اثر، که نمونه‌اش را از شروع مقدمۀ کتاب خواندید طوری بود که کمتر کسی باور می‌کرد کتاب، ترجمه باشد. می‌گفتند دریابندری خودش کتاب را نوشته و چون با پادشاهان شوخی کرده، اسم یک نویسندۀ آمریکایی را از خودش درآورده تا مشکلی برایش پیش نیاید. حتی توضیحات دریابندری در مقدمه هم به تقویت این ذهنیت کمک می‌کرد: «انتشار این کتاب فرصت مساعدی است برای همه کسانی که احياناً همیشه منتظر بوده‌اند نویسنده این سطور خود را در وضع نامساعدی قرار دهد: زیراکه در این کتاب مترجم نه تنها اصل امانت در ترجمه را زیر پا گذاشته، بلکه در حقیقت می‌توان گفت که به هیچ اصلی پابند نمانده است. در کتاب حاضر، قطعات فراوانی از متن اصلی ساقط شده، سهل است در قطعات ترجمه‌شده نیز جملات و عبارات فراوانی از قلم افتاده و به جای آنها، حتی در جاهای نامربوط دیگر، جملات و عبارات جعلی فراوانی گنجانیده شده است...» بعدها هم که یک قطعه از این آثار (ساووناورلا) در سالنامه ۱۳۷۱ «گل‌آقا» به چاپ رسید، نام نجف دریابندری را به عنوان مؤلف در کنار خودش داشت. 
ماجرای تألیف یا ترجمه بودن کتاب به کنار اما این اثر، شروع یک سبک جدید در طنزنویسی بود. طنزهای درخشان این کتاب که مبتنی بر حقایق تاریخی، اما با نگاه متفاوت و طنازانه به آنها بود بعدها بسیار مورد تقلید قرار گرفت. طوری می‌شود گفت هر طنز تاریخی دیگری که در این نیم قرن اخیر در ایران نوشته شده (از جمله کارهایی توسط همین قلم) تحت تأثیر «چنین کنند بزرگان» بوده است. دریابندری البته در سایر تألیفاتش هم تا توانسته طنز زیرپوستی وارد کرده و یکی دو اثر طنز دیگر هم دارد، از جمله سفرنامۀ طنز به زادگاهش بوشهر در سالنامه ۱۳۷۰ «گل‌آقا» با عنوان «بندرِ حالا و بندرِ زیتری». سبک دریابندری در کارهای طنز، ساختن موقعیت‌های خنده‌آور از طریق پیدا کردن تشبیه‌های خاص و نیز ربط دادن چیزهای ظاهراً بی‌ربط به همدیگر است. برای نمونه، بخش ارسطو، فیلسوف معروف را ببینید که در مدخل «اسکندر کبیر» و به واسطۀ اینکه ارسطو به اسکندر تعلیم داده، آمده است: «معروف است که ارسطو همه چیز را می‌دانسته است. ارسطو عقیده داشت که کار مغز انسان این است که خون را خنک نگاه دارد و ربطی به جریان فکر کردن ندارد؛ و حال آنکه این موضوع فقط در مورد بعضی از اشخاص صادق است. [بعد از اشاره به «همه‌چیزدان» بودن ارسطو، به یک عقیدۀ غلط او اشاره شده و بلافاصله با همان هم شوخی شده.] همچنین می‌گفت که گربه‌ماهی ممکن است دچار آفتابزدگی بشود، چون که در سطح آب شنا می‌کند. من شک دارم؛ چون که اگر شده بود قطعاً کمی پایین‌تر می‌رفت. یک وجب فرورفتن در آب برای گربه‌ماهی مسأله‌ای نیست. [باز بیان یک عقیدۀ غلط از ارسطو و دست انداختن آن.] ارسطو برخلاف آنچه معروف است به‌هیچ‌وجه معلم خوبی نبود؛ چون که موقع درس دادن مرتب قدم می‌زد؛ به‌طوری که اسمش را گذاشتند فيلسوف مشائی. پیداست که حواسش را جمع کارش نمی‌کرده است. [پیدا کردن یک معنای طنزآمیز در مورد فلسفۀ مشاء] با یک همچو معلمی، تکلیف شاگرد معلوم است. از این گذشته، بعضی از بچه‌ها آن‌قدر کارشان خراب است که افلاطون هم از پسشان برنمی‌آید، تا چه رسد به ارسطو. [استفاده از ساختار زبانیِ فلانی هم نمی‌تواند چه رسد به بهمانی و ارجاع به دعوای قدیمی بین افلاطون و ارسطو]» این طنزی است که خواننده را به قهقهه نمی‌اندازد، اما لبخند را هم از روی لبش پاک نمی‌کند. 
در سال ۱۳۷۷ ماهنامه «گل‌آقا» زندگینامه‌ای از ویلیام جاکوب کاپی (۱۸۸۴-۱۹۴۹) منتشر کرد و نشان داد که «چنین کنند بزرگان» واقعاً ترجمۀ کتاب The Decline and Fall of Practically Everybody است. هرچند هنوز هم کسانی این حرف را باور ندارند. به‌علاوه مترجم دیگری هم سراغ ویل کاپی، نرفت، نرفت، ... تا سال ۱۳۹۸ که محمود فرجامی ترجمۀ منتخبی از سه کتاب ویل کاپی در یک کتاب ارایه داد که حتی اسمش هم به تقلید از دریابندری بود: «چنین کنند جانوران». نجف دریابندری حالا حالاها سایه‌اش بر سر طنزنویسان خواهد ماند.

(منتشرشده در هفته‌نامه کرگدن شمارهٔ ۱۲۷)
        

9

امین

امین

1402/11/3

          این کتاب مجموعه‌ی سرگذشت شخصیت‌های تاریخیه، که خب به خودی خود سوژه‌ی متفاوتی نیست، اما زبان طنزش اون رو متمایز می‌کنه. حالا نسخه‌ی فارسیش یه ویژگی برتر دیگه‌ای هم داره و اون هم ترجمه‌ی نجف دریابندریه.

با اطمینان می‌تونم بگم ترجمه‌ی متن طنز، سخت‌ترین نوع ترجمه است، چون انتقال بار طنز خیلی سخته. چیزهای بامزه توی یک فرهنگ، ممکنه توی فرهنگ دیگه بامزه نباشه و پیدا کردن معادل نعل به نعل براش خیلی سخته. نمی‌شه کامل هم به متن وفادار بود و مدام پانویس زد و شوخی‌ها رو توضیح داد، چون شوخی توضیح‌داده‌شده مثل نون بیات می‌مونه. در ضمن متن طنز مخاطب عام‌تری داره، برای همین مترجم نمی‌تونه کم‌کاریش رو با جمله‌های پیچیده لاپوشونی کنه و اگه کسی نتونست از متنش چیزی بفهمه، تقصیر رو گردن خواننده بندازه. توی این کتاب، بار طنز خیلی خوب منتقل شده. کتاب جوری نیست که مدام باهاش قهقهه بزنین، شاید اصلاً این اتفاق نیفته (هرچند من با سرگذشت هانیبال خیلی خندیدم)، اما در طول مطالعه‌ی کتاب مدام یه لبخند گوشه‌ی لبتونه. طنزش هم هجو نیست و اتفاقاً خیلی جاها تلخ و گزنده و اجتماعیه.

با برخی از شخصیت‌هایی که توی این کتاب بهشون پرداخته شده بود، از قبل آشنایی نداشتم و فکر می‌کنم اگر می‌داشتم، لذت خوندن سرگذشتشون به روایت ویل کاپی و ترجمه‌ی نجف دریابندری برام جذاب‌تر می‌شد.

یک نکته‌ای هم هست که تا مدت‌ها افراد فکر می‌کردند ویل کاپی وجود خارجی نداره و متن‌های کتاب نوشته‌ی خود نجف دریابندریه، اما اول کتاب (حداقل در چاپ هفتم) اسم انگلیسی کتاب اومده و کتاب انگلیسی هم الان در دسترسه که مشخصاً از این کتاب جامع‌تره. اما سرگذشت ساوونارولا که بعد از چاپ هفتم به نسخه‌ی فارسی کتاب اضافه شده و نجف دریابندری توی مقدمه ادعا کرده از دست‌نوشته‌های منتشر نشده‌ی ویل کاپیه، نوشته‌ی خودشه (گویا بعداً توی مصاحبه‌ای خودش هم به این موضوع اذعان می‌کنه).

کتاب سال‌هاست تجدید چاپ نشده. نمی‌دونم علتش چیه (جایی خوندم توقیف شده، اما از این موضوع اطمینان ندارم). نسخه‌ی فیزیکیش تقریباً جایی پیدا نمی‌شه (مگر از کسی بخرینش که قصد فروش نسخه‌ی قدیمی رو داشته باشه). اما نسخه‌ی اسکن‌شده‌اش موجوده. با این حال نسخه‌ی اسکن‌شده بعضی صفحات (در بخش‌های انتهایی کتاب) رو نداره و جا انداخته. حین گشتن برای پیدا کردن اون صفحات، دیدم که دو نسخه‌ی صوتی غیررسمی هم از کتاب وجود داره. یکی رو آقای ناصر زراعتی سال 2014 برای رادیو پیام سوئد خونده و نسخه‌ی دیگه رو خانم شهرزاد فتوحی. نسخه‌ی آقای زراعتی دو داستان اضافه شده در چاپ هفتم (شارلمانی و ساوونارولا) رو نداره، اما ممکنه خوندن ایشون رو بیشتر بپسندین. بعد از پیدا کردن نسخه‌ی صوتی کتاب، با خودم گفتم کاش صوتی گوشش می‌دادم، چون به‌نظرم اون‌جوری برام بامزه‌تر بود.

نسخه‌ی صوتی با صدای ناصر زراعتی:
https://radiopayam.se/archives/610

نسخه‌ی صوتی با صدای شهرزاد فتوحی:
https://www.youtube.com/watch?v=wdp92FoCXWI

یک نکته هم به نظرم رسید و اون ترجمه‌ی واحد پولی در کتاب بود. مثلاً ثروت فلان فرد به تومان بیان شده بود. داشتم فکر می‌کردم شاید زمانی اقتصاد این کشور اون‌قدر ثبات داشته که چنین کاری غیرمنطقی نبوده، اما الان اگر کسی چنین کاری بکنه، در فاصله‌ی ترجمه تا چاپ کتاب، احتمالاً اعداد معادل‌سازی‌شده معناشون رو از دست می‌دن.
        

19