خواندن این کتاب را به یک استاد دانشگاه ریاضی که بسیار هم خوش ذوق و اهل مطالعه هست توصیه کردم
 در کمال ناباوری گفت کتاب را نفهمیدم و با آن ارتباط برقرار نکردم 

معلومم شد خواندن کتاب‌هایی در این سطح حتما منظومه فکری می خواهد
 از آنجا که شغل من ارتباط با کودک و نوجوان هست و سال‌ها هست در زمینه مسئولیت پذیری و کار کردن کودکان پژوهش و کار عملیاتی می‌کنم این کتاب بسیار عالی بود 

بسیاری از اشکالات در کشور ما منجمله اشتغال و ازدواج کلیدهایی دارد که بخش مهمی از این کلیدها در این کتاب است
یک جمله از این کتاب در ذهنم هنوز می‌درخشد 
((خلاقیت محصول انباشت تجربه است))
در این کتاب توضیح داده می‌شود که چرا انسان‌ها در عصر جدید نیاز دارند با دست‌هایشان کار کنند
 و اینکه کار کردن چگونه انسان را تربیت می‌کند
 و ده‌ها ایده بسیار عالی دیگر
          

            تفکری در مورد ارزش کار
اثر کار در رفت و برگشت عین و ذهن . واقعی کردن ذهنیات انسان .
و اینکه کار شرِ واجب نیست و فراغت یک هدف نیست . ما با جدا کردن کار از معیشت ، در واقع ، خودمان را از یک منبع شناخت دور کرده ایم .
و کار تولیدی ، به این نحو که هدف هر جز آن را بدانیم،  و حمایت از کار دیگران راهی است برای خروج از اسم اعظم شیطانی مصرف.
          

            این کتاب درباره ارزش کار است
خیلی کوتاه غرض کنم:
آقای نویسنده استاد دانشگاه است و از صبح تا ظهر به تدریس و فلسفه و فکرکردن می‌پردازد و عضرها به تعمیرگاه موتورسیکلت می‌رود
          

            ایده‌ی اصلی کتاب اینه که اندیشیدن و کار کردن ربط خاصی به هم ندارند و قرار نیست مثل قرون گذشته و یونان باستان، یک عده بی‌کار بشینن یک گوشه، خیلی دراماتیک به افق خیره بشن، درباره‌ی همه چیز فکر و خیال‌پردازی کنند و بعد بهشون بگیم دانشمند و فیلسوف. یک نفر می‌تونه با دستان روغنی و وسط تعمیرگاه هم فکر کنه و اتفاقا بهتر از اون دوست گوشه‌نشینمون در یونان باستان موفق به کشف فلسفه‌ی کارکرد جهان بشه. هرکس هم این وسط زور بزنه که کار و اندیشه رو از هم جدا کنه بر عبث می‌پاید.
من کتاب رو دوست داشتم. ایده‌ی کلیش جالب و البته تاحدی بدیهیه (حداقل برای نسل ما و جهان امروز) ولی یک جاهایی احساس می‌کردم که بسیار ایده‌آل‌گرایانه به وقایع نگاه کرده.
خواندنش رو پیشنهاد می‌کنم اما انتظار نداشته باشید که وقتی به پایان رسید دنیاتون دگرگون شده باشه.