مدیریت فروش

مدیریت فروش

مدیریت فروش

برایان تریسی و 2 نفر دیگر
4.5
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

2

کتاب مدیریت فروش از انتشارات فانوس دانش، حاصل سال‌ها تجربه و مطالعه و بررسى درباره نگرش‌ها و رفتارهاى مدیران موفق فروش است، که توسط برایان تریسی جمع‌آوری شده است. در سازمانى که براساس فروش کار مى‌کند مدیریت فروش مهارتى محورى و اساسى است. براى افزایش فروش کارى مهمتر از آموزش دادن به مدیران فروش نیست تا بتوانند کارشان را مؤثرتر انجام بدهند. شما در نقش مدیر فروش مهمترین شخصیت در سازمان مبتنى بر فروش هستید. شما بیش از هر شخص دیگرى در افزایش فروش و افزایش سود شرکت نقش بازى مى‌کنید. شما براى موفقیت شرکت نقش حیاتى دارید. مدیر فروش یکى از ارزشمندترین مقامات شرکت است که در بسیارى از موارد مورد توجه کافى قرار نمى‌گیرد. این مدیر فروش است که استانداردها را وضع مى‌کند و سهمیه فروشندگان را مشخص مى‌نماید و در نهایت کار فروشندگان را تجزیه و تحلیل مى‌نماید. شکل دادن به مدیران فروش و بهسازى آن‌ها یکى از ضرورى‌ترین کارهایى است که در مؤسسه تجارى باید صورت گیرد.

یادداشت‌های مرتبط به مدیریت فروش

            قانون پارتو یا ۸۰ ۲۰. قانونی که می‌گوید در جامعه مردم را می‌توان به دو قسمت تقسیم کرد. گروه اول که به آنها اقلیت بسیار مهم می‌گویند و جزء ۲۰ درصد افراد هستند که از نظر اقتصادی و اثربخشی در صدر قرار دارند و گروه دوم که به آنها اکثریت کم اهمیت می‌گویند، هشتاد درصدی را تشکیل می‌دهند که در سطح پایین جامعه قرار دارند. این راز فروشندگان موفق است. تمامی فعالیتهای اقتصادی تابع این قانون هستند. شروع کتاب این قانون را به طور کامل و با مثال توضیح داده است. امروزه با توجه به اینکه آگاهی مشتریان نسبت به گذشته تغییر کرده در نتیجه شیوه‌های قدیمی فروش موثر نیست. الگوی جدید فروش از ۴ بخش تشکیل شده است. بخش اول یا همان مرحله اول اطمینان بخشیدن به مشتری است. باید مهمترین عامل در جهت تصمیم‌گیری برای خرید را در او ایجاد کرد. مرحله دوم شامل ۳۰ درصدِ فرایند فروش می‌باشد و مربوط به شناسایی درست نیازهای مشتری است. با مطرح کردن سوالات دقیق و درست قبل از معرفی محصول می‌توان از موقعیت مشتری آگاه شد. در مرحله سوم الگو باید محصول یا خدمات خود را بر اساس آنچه مشتری گفته ارائه کرد به طوری که مشتری متوجه شود کالای شما نیاز او را برطرف خواهد کرد. مرحله آخر تایید این است که پیشنهاد شما نیازهای مشتری را تامین کرده و و از او بخواهید در مورد خرید تصمیم گیری کند. هر چه زمان بیشتری برای جلب اعتماد مشتری صرف شود اثرگذاری بیشتری روی او خواهید داشت و فروش شما قطعی خواهد بود. مهم این است که شما باید نسبت به محصول یا خدمات خود اشتیاق و باور داشته باشید و برای آن ارزش قائل باشید. این ارزش و شور و اشتیاق به مشتری منتقل می‌شود. اگر دقت کنید می‌بینید که خود شما یا اطرافیان شما این جمله را به کار برده که «آخه کی میاد اینارو بخره؟» هنگام آشپزی اگر حال مادر خوب و سرشار از انرژی مثبت باشد غذای خوبی هم برای خانواده حاضر می‌کند و خانواده این انرژی مثبت را از غذای لذیذ دریافت می‌کند. خرید هم همین شکل است. چه بسا از یک مغازه شیک جنسی را خریداری نکنیم اما همان را از  پسربچه دستفروش که با اشتیاق جنس را به ما معرفی می‌کند خریداری کنیم. این از جهت دلسوزی نیست بلکه همان مسئله انتقال اشتیاق و حال خوب است.
مسئله بعد تخصص در زمینه کاری است. باید شناخت کامل و اطلاعات جامعی از محصول خود داشته باشید. طوری که اگر مشتری از شما سوالی کرد بدون مراجعه به بروشور پاسخ منطقی و قانع‌کننده‌ای به او بدهید. بارها اتفاق افتاده که وارد مغازه شده‌ایم و در پی سوال ما فروشنده یا به صاحب کار تماس گرفته و یا گفته نمی‌دانم. حتی اگر فروشنده اصلی هم نباشید لازم است اطلاعات خود را راجع به کالا و خدمات بالا ببرید. از طرفی دیگر درباره رقبای خود و خدماتی که آنها به مشتری می‌دهند آگاهی نسبی کسب کنید و تفاوت کالاهای آنها را با کالای خود شناسایی کنید.
فروشندگان موفق همواره هدفهای بلند مدت دارند این افراد مدام بازار را بررسی می‌کنند تا بفهمن مشتریان بالقوه خواهان چه محصولاتی هستند و چه محصولاتی نیازهای آنها را برطرف می‌سازد. درپی شیوع بیماری کرونا و خانه نشین شدن مردم بسیار شاهد فروشگاهها و فروشندگانی بودیم (بیشتر به صورت اینترنتی) که فروش و انتشار نام و کالای خود را به حد اعلا رساندند. قطعاً این موفقیت در فروش اتفاقی نبوده و با فکر و برنامه درست پیش رفته.