فراسوی هگل و نیچه: فلسفه، فرهنگ و فاعلیت

فراسوی هگل و نیچه: فلسفه، فرهنگ و فاعلیت

فراسوی هگل و نیچه: فلسفه، فرهنگ و فاعلیت

الیوت ال. ژورست و 1 نفر دیگر
3.5
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

خاستگاه این کتاب در تردید مشخص نسبت به تلقی هگل و نیچه به عنوان مخالفان فلسفی است. برای تقابل میان هگل و نیچه به روشنی زمینه ها و دلایلی وجود دارند، اما این امر نباید ما را از حوزه های وفاق میان آنها غافل سازد. در مواردی که نظرهای آنها در تخالف هم به نظر می آیند، نباید از امکان یافتن راهی برای تحویل نظرهای آنها به منزله ی مکمل هم چشم پوشی کرد. به بیانی ساده، قصدم به گفت و گو واداشتن هگل و نیچه خواهد بود. مایلم تا ژرف ترین محرک های فلسفی آنها را واکاوی کنم و پیوند آنها را به شیوه ای که بغرنجی اش بیشتر مد قرار گیرد تا این که فرو کاسته شود، از نو ارزیابی کنم. بنیاد انفکاک اساسی میان فلسفه های هگل و نیچه در میراث روشنگری است: در حالی که هگل برای عقل و علم Knowledge اعتبار قائل می شود، نیچه امر غیرعقلانی را مقدم می شمرد و نسبت به علم شک و تردید نشان می دهد. مسأله ی ذی ربط دقیقا این است که آیا مدرنیته درخور نجات یافتن است، آن گونه که هگل باور داشت، یا باید از آن قطع امید کرد، آنگونه که نیچه ادعا می کرد. هگلی ها مدرنیته را مسأله برانگیز و ظالمانه می دانند اما نه ناامید کننده؛ نیچه ای ها مایل اند آن را آشفته و بیمارگونه تلقی کنند و لذا پدیدآورنده ی شبح عصری نو (پسامدرن).

یادداشت‌های مرتبط به فراسوی هگل و نیچه: فلسفه، فرهنگ و فاعلیت

محمد

1402/5/25

          بخش اول کتاب ، که در پنج فصل تنظیم شده، به بررسی دیدگاه هگل و نیچه درباره عصر باستان و مدرنیته، تراژدی یونانی،فرهنگ و کلیت فلسفه میپردازد.این بخش شدیدا غنی و آموزنده است 
اما بخش دوم به بحثی التقاطی و نامنظم درباره فاعلیت و بازشناسی پرداخته که برای من چندان آموزنده نبود.
بطور کلی کتاب سعی دارد میان هگل و نیچه آشتی برقرار سازد.این روال خلاف جریان اصلی تفاسیر است؛ مثلا هابرماس با قائل شدن تمایز بنیادی میان هگل و نیچه ،جریان نیچه ای را مضر و سرمنشا سوتفاهم معرفی کرده است.هگل مجموعا نسبت به علم دید مثبتی دارد و تلاش میکند فلسفه ی خود را در قالبی علمی تدوین کند حال آنکه نیچه از چنین تلاشی می پرهیزد.هگل نسبت به اثرات ایمان مسیحی خوشبین است اما نیچه ان را فسادانگیز میداند.هر دو فیلسوف سعی دارند مدرنیته را با بهره گیری عناصری از فرهنگ یونانی و رومی بازتعریف کنند.آنها در نگاه به آینده گذشته را نیز مدنظر دارند.
ترجمه کتاب میتوانست دقیقتر و روان تر باشد اما کنکاش در این کتاب بهرحال تجربه ای جالب و ثمربخش خواهد بود.
        

0