2666

2666

2666

روبرتو بولانیو و 1 نفر دیگر
2.5
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

5

شابک
9786001821387
تعداد صفحات
1,200
تاریخ انتشار
1398/8/14

توضیحات

        
روبرتو بولانیو نماد نویسندگان نسل جدید عصیانگر و البته خلاق آمریکای لاتین است که به جای پیروی از نسل درخشاننویسندگان پیش از خود به دنبال ایجاد مسیر جدید برای ادامه حیات خلاقانه ی ادبیات آمریکای لاتین بود و میخواست حرفی جدید در ادبیات جهان بزند.
رمان 2666 آخرین اثر این نویسنده است که نگاهی مرموز عرفانی و تا حدی به سبک باروک دارد رمانی که سرشار از تصاویر نمادها و استعاره های خاص بولانیو است.
وارد خلسه شد چشمهایش را بست و دهانش را باز کرد آنچه را قبلا گفته بود بار دیگر تکرار کرد صحرای بزرگ شهر در شمال ایالات دخترهای کشته شده زن های به قتل رسیده.
برنده ی جایزه ی آلتازور کشور شیلی در سال 2005 
برنده ی جایزه ی بهترین اثر داستانی انجمن ملی منتقدان کتاب آمریکا در سال 2008 
بهترین اثر داستانی از نگاه روزنامه ی تایم در سال 2008

      

یادداشت‌ها

اول این دا
          اول این داستان و توضیحات را بخوانید بعد کمی فکر کنید و بعد به سراغ ۲۶۶۶ بروید 
و گرنه
"۲۶۶۶" را به هیچ وجه نخوانید⛔️
 از یک آشپز ماهر دستورالعمل پخت خورش قرمه سبزی را پرسیدم
گفت 
برای چند نفر؟
کمی تامل کردم ، اما بهتر دیدم که جواب سر راست بدهم
برای همین گفتم
فقط برای یک نفر!
آشپز با نگاهی شگفت انگیز چاره ای جز جواب ندید و گفت
-خب، ببین 
یه پیمونه لوبیای چیتی یا لوبیا قرمز
۳۰۰ گرم سبزی خرد شده خورشتی
دو تا لیمو عمونی، نه نه یکی بسه، تلخ میشه
گوشت هم به مقداری که خودت دوست داری ولی اونم ۲۵۰ گرم گوشت خالص گوسفندی بریزی عالی میشه
البته یه قلم هم بندازی خورشتش قوام خوبی میاد.
به خاطر گرسنگی زیاد ، به او گفتم
-اینا رو ولش کن خب چجوری بپزمش؟
آشپز با آرامش شروع به توضیح دادن نمود در کمال تعجب 
شروع کرد جزئیات دانه های لوبیا چیتی را تک تک توضیح داد
از نحوه خرد کردن گوشت و تفت دادن و مخلوط نمودن با پیاز گفت 
و اینکه سبزی اگر تازه باشد بهتر است 
گفت و گفت و گفت 
من هم ولی گرسنه تر و گرسنه تر و گرسنه تر شدم
اما آشپز حرفی از ترکیب اجزاء و مواد لازم خورش نزد 
...
حکایت این داستان ، همان حکایت کتاب ۲۶۶۶ بود
۵ فصل متنوع 
با بیان جزئیات زیاد 
اما خبری از اتصال بین فصول نبود
نه با ربط بود و نه بی ربط 
تفکر نویسنده آیا پایان باز بود؟
یا رها نمودن داستان بود؟
یا اینکه مرگ او باعث شد زنجیره کتاب ایجاد نشود.
یاد حرفی از مهران مدیری افتادم 
" مدل فیلم های جدید اینجوریه که ، وسط دیالوگ یک کاراکتر،  فیلم تموم میشه"
گاهی کلی نگری، گاهی جزئی نگری و گاهی متوسط نگاری از ویژگی‌های ۲۶۶۶ بود.
اگر داستان پایان باز دوست دارید
اگر داستان های بدون اتصال دوست دارید
اگر ذهنتان قدرت انتقال مفاهیم از جای جای کتاب و بردن در فضایی جدید و ساخت معنایی جدید را دارد
اگر حوصله خواندن حدود ۳۰۰ صفحه درباره بیش از ۱۵۰ قتل دارید که اکثرا هم‌تکراری هستند
اگر بالغ بر ۱۵۰ کتاب ادبیات جهان شامل شاهکار، خوب، مفید و ... را مطالعه کرده اید
شما رو دعوت میکنم‌که این کتاب را هم در کنار کارهای روزمرگی و مطالعات دیگری که دارید 
در طول اقلا یک‌ماه بخوانید.
اما ترجیحا باید بگویم
خوانش این کتاب اصلا و به هیچ وجه عمومی نیست و بسیار بسیار سخت خوان و سخت پسند است.
امیدوارم توانسته باشم حق کتاب را در این ریویو ادا کرده باشم.
        

0

          2666
نوشتن و امتیاز دادن به این کتاب برای من بسیار چالش برانگیزه، چرا؟ میگم حالا.ه
این کتاب شامل ۵ بخش هست که ابتدا قرار بوده ۵ کتاب جدا از هم باشه و یک مجموعه رو تشکیل بده، ۵ کتابی که با رشته‌های بسیار باریکی به هم متصل هستند تا آخرین کتاب رو بخونید. اول یه خلاصه کوچیک از هر بخش بگم برای یادآوری خودم در آینده.ه

کتاب اول: فصلی درباره‌ی منتقدان
این فصل در مورد چهار نویسنده و منتقد هست، سه مرد و یک زن از کشورهای مختلف که به شدت شیفته‌ی یک نویسنده‌ی ناشناس آلمانی به نام آرچیمبولدی‌ هستند و در به در دنبال پیدا کردن اون و این وسط داستانهای عاشقانه‌‌ی پیچیده‌ای هم بین این ۴ نفر شکل میگیره.ه

کتاب دوم: فصلی درباره‌ی آمالفیتانو
آمالفیتانو که در اواخر کتاب قبلی پیدا میشه یک استاد فلسفه‌ی شیلیایی هست که با دخترش روسا به سانتاترسا در مکزیک نقل مکان کرده، مادر روسا در کودکی اونها رو رها کرده. با نقل مکان به شهر جدید اخبار قتل‌های سریالی زنان پخش میشه و آمالفیتانو نگران دخترش میشه.ه

کتاب سوم: فصلی درباره‌ی فیت
اسکار فیت یک خبرنگار که تازه مادرش رو از دست داده برای پوشش خبری یک مسابقه‌ی بوکس به سانتاترسا میره و اونجا با چوچوفلورس آشنا میشه، یک خبرنگار مکزیکی که از قتل‌های اخیر به فیت اطلاع میده. فیت با دختر آمالفیتانو هم آشنا میشه. یک خبرنگار دیگه هم ترتیبی میده تا فیت با مظنون اصلی مصاحبه کنه.ه

کتاب چهارم: فصلی درباره‌ی جنایات
این فصل طولانی‌ترین بخش کتابه، به تعداد زیادی از قتل‌های زنان با جزییات پرداخته که از سال 1993 تا 1997 در سانتاترسا به وقوع پیوسته.

کتاب پنجم: فصلی در مورد آرچیمبولدی‌
و بخش نهایی کتاب با معرفی آرچیمبولدی‌ و رابطه‌ی اون با قضایای کتاب به انتها میرسه.ه

حالا چرا گفتم چالش برانگیزه ستاره دادن و نوشتن؟ چون این ۵ فصل هر کدوم یک کتاب جداست! مثلا من کتاب اول و آخر رو بیشتر دوست داشتم اما فصل سوم رو اصلا! در مجموع کتاب راحتی نیست، خیلی سرد و افسرده پیش میره. با این حجم واقعا من رو ترغیب به خوندن نمی‌کرد و برام عجیب نیست اگه خیلی‌ها ناتمام رهاش کنند. نکات رها شده زیاد داده مخصوصا توی فصل دو و سه. بخش چهار شما رو غرق در ده‌ها قتل و تجاوز می‌کنه با جزئیات اما هدفش چیه؟ نمی‌دونم. کتابی نیست که من به کسی توصیه کنم بخونه...ه
        

21