بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

زال و رودابه

زال و رودابه

زال و رودابه

الهام فلاح و 1 نفر دیگر
3.6
6 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

5

هوای شب های بهار هنوز سوز زمستانه داشت و قلب عاشق رودابه رمق و توان ایستادن را از او می گرفت. زال که اوضاع را این طور دید شال گردنش را گشود و روزی زمین پهن کرد. دست به سوی رودابه دراز کرد. بی هیچ سخنی از او تقاضا کرد دستش را بگیرد و به کمک مردانه ی او برای نشستن بر زمین پاسخ رد ندهد. رودابه به عمرش با مردی جز پدرش و کاتبی که به او مشق و نوشتن می آموخت هم کلام وهم نظر نشده بود. با شرمی آمیخته با ترس به بازوی ستبر زال تکیه کرد و آرام روی زمین نشست. زال نزدیکش نشست. چند لحظه سکوت بینشان حکمفرما بود. زال از تبی داغ می سوخت و رودابه در سرمایی که وجودش را دربر گرفته بود تقلا می کرد زنده بماند.

لیست‌های مرتبط به زال و رودابه

یادداشت‌های مرتبط به زال و رودابه