معرفی کتاب حاجی مراد اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی مترجم میناسادات مصطفوی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
9
خواهم خواند
12
نسخههای دیگر
توضیحات
من از راه مزارع به خانه باز می گشتم. اواسط تابستان بود؛ خرمن های خشک شده روی هم تلنبار شده بود و کشاورزان شروع به برداشت خوشه های گندم کرده بودند. در آن فصل از سال، انواع گل ها و گیاهان به چشم می خورد، شبدرهای معطر به رنگ های قرمز، سفید و صورتی؛ گل های مینا که در مرکزشان سفید متمایل به شیری رنگ بود و رایحه تند مطبوعی داشتند، به چشم می خوردند؛ شکوفه های شلغم کوهی با عطر عسل زرد؛ گل های استکانی سفید و بلند با زنگوله های لاله مانند؛ بوته ماش خزنده؛ گیاهان مامیثای خزنده زرد، قرمز و صورتی؛ گیاه بارهنگ با عطری ملایم؛ شکوفه های صورتی و ارغوانی درختان میوه؛ سنبله های گندم در تلالو انوار آبی و سفید خورشید هنوز جوان و شاداب بودند اما به سمت غروب که می رفت از شادابی آنها کاسته می شد؛ گل های کتاب به سرعت رو به پژمردگی می گذاشتند و رایحه شان کاسته می شد. همین طور که پیش می رفتم، دسته گل بزرگی چیدم و به سمت خانه حرکت کردم که متوجه گودالی پر از شکوفه شدم.....
یادداشتها