زندگانی فاطمه الزهراء (ع)

زندگانی فاطمه الزهراء (ع)

زندگانی فاطمه الزهراء (ع)

4.1
14 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

24

خواهم خواند

17

این شگفت است که شمار دختران رسول خدا (ص) از نخستین زن او، خدیجه، بیش از پسران است و شگفت تر آنکه پسران اونمی پایند و در کودکی می میرند. از نظر زندگانی بدوی و قبیله ای، پسر است که چراغ خانه پدر را روشن میکند و آنکه پسری جای او را نگیرد، نام او فراموش خواهد شد. چننین کس را ابتر می گفتند اما بر وفق مشیت الهی و برغم کج اندیشان تاریک دل، از پیغمبر اسلام (ص)، دختری ماند که با گفتار و رفتار خود، سر سخن پدر و رمز اشارت های قرآن را به خود خواهان نمایاند که: ان شانئک هوالابتر!

یادداشت‌های مرتبط به زندگانی فاطمه الزهراء (ع)

            عجیب بود برایم که برای این کتاب چیزی ننوشته‌م. به هر حال گویا قسمت بوده در سالگرد درگذشت این مورخ و استاد ادبیات برجسته یادی از اثر ارزشمندش کنم. روحش شاد. اثری مفید و منقح است
مخصوصا ترجمه مسجع استاد شهیدی از خطبه فدکیه حضرت زهرا س بسیار خواندنی است

بریده‌ها و براده‌های گدازانی از کتاب


 "نام او فاطمه است. فاطمه وصفی است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب بمعنی بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمده است. این صيغه که بر وزن فاعل معنی مفعولی می دهد، به معنی بر يده و جدا شده است. فاطمه از چه چیز جدا شده است؟ در کتاب های شیعه و سنی روایتی می بینیم که پیغمبر فرمود او را فاطمه نامیدند، چون خود و شیعیان او از آتش دوزخ بریده اند؟" 

 "به زهرا س خبر می دهند پدرش در جنگ آسیب دیده است. سنگی به چهره او رسیده و چهره اش را خونین ساخته است. زهرا س با دسته ای از زنان برمی خیزد. آب و خوردنی بر پشت خود بر می دارند، به رزمگاه می روند. زنان، مجروحان را آب می دهند و زخم های آنها را می بندند و فاطمه جراحت پدر را شست و شو می دهد.
خون بند نمی آید. پاره بوریائی را می سوزاند و خاکستر آن را بر زخم می نهد. تا جریان خون قطع شود."

 "این حدیث های ساختگی چنانکه نوشتیم در کتاب محدثان ساده دل نوشته می شود و از آن کتابها به کتابهای کسانی منتقل می شود که به گمان خود می خواهند تاریخ اسلام را از دیدگاه علمی بنویسند بنابراین طبیعی است که در کتاب «امیل دورمنگام» بخوانیم: علی پس از مشاجره با فاطمه پناه به مسجد می برد و در آنجا می خوابید. پسرعمویش به سروقت او می رفت. او را اندرز می گفت و با زنش آشتی می داد!!!" 

 "دختر پیغمبر نالان در بستر افتاد. در مدت بیماری او، از آن مردان جان بر کف، از آن مسلمانان آماده در صف، از آنان که هر چه داشتند از برکت پدر او بود، چند تن او را دلداری دادند و یا بدیدنش رفتند؟ هیچکس! جزیک دو تن از محرومان و ستمدیدگان چون بلال و سلمان." 

 "بخدا سوگند! اگر پای در میان می نهادند، و علی را در کاری که پیغمبر بعهده او نهاد می گذاردند، آسان آسان آنانرا براه راست می برد و حق هر یک را بدو می سپرد... اگر چنین می کردند، درهای رحمت از زمین و آسمان بر روی آنان می گشود. اما نکردند... و آنچه نباید بکنند کردند. اکنون لختی بپایند! و ببینند چه آشوبی برخیزد و چه خونها بریزد..!
(از سخنان دختر پیغمبر در بستر مرگ)." 

 "در خلافت عمر که فرمانداران او حکومت شهرهای بزرگ را بدست گرفتند و رقم درآمد خزانه عمومی (بیت المال) از برکت غنیمت های جنگی و خراج و جزیه ایران و روم بالا رفت، سیاست خشونت آمیز خلیفه تا حد ممکن توازن بین دو دسته را برقرار می داشت. اما هنوز یک ربع قرن از ماجرای سقیفه نگذشته بود که نه تنها قريش وعدنانیان کارهای بزرگ را عهده دار شدند، سیل درآمد عمومی هم بخانه آنان سرازیر گردید." 


 "ترجمه خطبه حضرت زینب س در کوفه پس از واقعه کربلا:

مردم مکار فریبکار! مردم خوار و بیمقدار. بگریید که همیشه دیده هاتان گریان و سینه هاتان بر یان باد! زنی رشته باف را مانید که آنچه را استوار بافته است از هم جداسازد. پیمان های شما دروغ است و چراغ ایمانتان بی فروغ. مردمی هستید لاف زن و بلندپرواز! خودنما و حیلت ساز! دوست کش و دشمن نواز! چون سبزۂ پارگین، درون سو گنده و برون سو سبز و رنگین ، نابکار! چون سنگ گور نقره آگين."