برای منی که اهل خواندن کتاب های در مورد موفقیت و روانشناسی نیستم کتاب خوبی بود. اینکه تجربیات و نکات مهم با داستان و خاطره از افراد مختلف تعریف می شد از جذابیت های کتاب بود و خلاقیت نویسنده رو نشون می‌داد. اگه نمیدونید در آینده می‌خواهید چیکار کنید یا تازه دانشجو شدید به نظر کتاب مفیدی هست و بهتون پیشنهاد می‌کنم برید سراغش. 
          

            شاید بتوان گفت که تینا سیلیگ، مدیر اجرایی مرکز کارآفرینی دانشگاه استنفورد، در این کتاب نکات بدیهی در حوزه کارآفرینی و نوآوری را یادآوری کرده است. تکیه‌کلام این کتاب کنار گذاشتن پیش‌فرض‌های ذهنی، بیرون آمدن از حاشیه امن و کشف زمینه‌های جدید برای نوآوری و کسب و کار است. موضوعاتی مانند نهراسیدن از شکست، اجتناب‌ناپذیر بودن اشتباه، تلاش در راستای برنامه‌ریزی، تبدیل تهدید به فرصت و مسائلی از این دست کم و بیش در دیگر منابع مربوط به موفقیت نیز ذکر شده است. 

برخی مثال‌های واقعی این کتاب ممکن است برای مدیران یا علاقه‌مندان به حوزه مدیریت و کسب و کار سودمند و راهگشا باشد. در بخشهایی از کتاب به موضوعاتی اشاره شده است که با وجود بدیهی بودن ظاهری کمتر در منابع رایج مطرح شده است که «تلاش برای انجام دادن کار در سطحی فراتر از انتظار» یکی از آنهاست. کیفیت ترجمه کتاب در سطح «متوسط» است ولی اشکالات آن به گونه‌ای نیست که مانع روانی خوانش شود.
          

            بر خلاف عنوان و طراحی جلدش، از این کتابای زرد نیست که صرفا حرفای مثبت و حال‌خوب‌کن می‌زنن. بلکه واقعا یه چیزایی رو به آدم اضافه می‌کنه. به‌خصوص درباره ورود به بازار کار و کارآفرینی.

طی چند فصل با کمک خاطرات و مثال‌های متعددی که از خودش و موسسان کمپانی‌های معروف میاره و یا تمریناتی که به شاگردان خودش داده، چند تا از اصول و ضروریات کارآفرینی رو به خواننده یاد میده.