زندگی بر محور حقیقت: ده دلیل برای اینکه ما درباره جهان اشتباه فکر می کنیم و چرا اتفاقات جهان ازآنچه به نظر می رسند بهترند

زندگی بر محور حقیقت: ده دلیل برای اینکه ما درباره جهان اشتباه فکر می کنیم و چرا اتفاقات جهان ازآنچه به نظر می رسند بهترند

زندگی بر محور حقیقت: ده دلیل برای اینکه ما درباره جهان اشتباه فکر می کنیم و چرا اتفاقات جهان ازآنچه به نظر می رسند بهترند

اولا روسلینگ و 4 نفر دیگر
3.9
20 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

27

خواهم خواند

37

ده دلیل برای اینکه ما درباره جهان اشتباه فکر می کنیم و چرا اتفاقات جهان از آنچه به نظر می رسند بهترند.فرقی نمی کند کجای این شهر، این کشور یا این دنیا زندگی می کنیم؛ آنقدر درگیر کار، مشغله و روزمرگی ها شده ایم که خیلی هایمان معنای زندگی را فراموش کرده ایم، اصلاً حقیقتِ زندگی چیست؟ آن چیزی که آن را "معضلات" خطاب می کنیم، همچون پرده ای است میان چشمان ما و حقیقتِ دنیا.صبح پیش از آن که چشممان به آفتابِ زرد رنگ صبحگاهی بیفتد، معضلات را با قیافه نحسش می بینیم که منتظر است تا زودتر از هرکس دیگری به ما سلام کند. این، نشاطِ صبحگاهی مان است! اوضاع در طول روز چقدر فرق دارد؟ هیچ. پای صحبت های دوروبری هایمان که می نشینیم چیزی جز اخبار بد نمی شنویم! به راستی چند نفر در پاسخ به این سؤال کلیشه ای "چه خبر؟" خبرهای خوب به شما می دهند؟ دوستان از مشکلات خانه و معیشتشان برای شما می گویند، همکارانتان از بحران های اقتصادی و سیاسی صحبت می کنند، به جد تأکید دارند که اوضاع کار چقدر بد شده است.به خانه که برمی گردید؛ کنترل تلویزیون را در دست می گیرید، یا یکی از شبکه های اجتماعی را باز می کنید، شاید هم سراغ روزنامه بروید؛ حقیقتاً در این رسانه ها با چند خبر خوب روبرو می شوید؟ از سیل، قتل، گرانی، تجاوز، تورم، بیکاری، تروریسم و آشوب می بینید و می شنوید. چند بار شده که این رسانه ها حالتان را خوب کنند؟ کم. اما باز هم به آن ها اعتماد می کنید!پس خبرهای خوب کجا هستند؟ از شما فراری هستند؟ یا دنیا تا این اندازه در منجلاب است؟ پس این همه پیشرفت در فناوری، علم، سطح سواد بشر و ارتقای فرهنگی هیچ نتیجه ای نداشته؟ تناقض عجیبی نیست؟ هیچ از خودتان پرسیده اید چرا همیشه اخبار بد جلوی روی تان سبز می شوند؟ احتمالاً نه!شاید هم با خود می گویید: من چقدر آدم بدشانسی ام که زندگی ام پُر از معضل است! حتی ممکن است گلایه تان را پیش خدا ببرید و از این زندگیِ سخت شکوه کنید!؟اما چطور؟ متأسفم که این را می گویم ولی حقیقتِ زندگی این دنیا را درک نکرده اید. یا اگر هم به دنبال این حقیقت هستید، منابع درستی را برای ادراک این حقیقت انتخاب نکرده اید.چقدر درباره این دنیا می دانید؟ می دانید چند نفر سالیانه بر اثر زلزله، سیل یا توفان از دنیا می روند؟ فکر نمی کنم آمار کشور خودتان را هم بدانید. می دانید نرخ گرسنه های شرقی ترین روستای کنیا چقدر است؟ بعید می دانم حتی بدانید همسایه تان گرسنه به خواب رفته یا با شکمی سیر!

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به زندگی بر محور حقیقت: ده دلیل برای اینکه ما درباره جهان اشتباه فکر می کنیم و چرا اتفاقات جهان ازآنچه به نظر می رسند بهترند

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به زندگی بر محور حقیقت: ده دلیل برای اینکه ما درباره جهان اشتباه فکر می کنیم و چرا اتفاقات جهان ازآنچه به نظر می رسند بهترند

روشنا

1403/6/27

          یکی از بهترین کتابایی که خوندم! 
هانس روسلینگ یک پزشک و آماردانه که برای سلامت عمومی و بهداشت در مناطق محروم تلاش زیادی کرد و مشاور سازمان‌های مختلفی از جمله یونیسف، سازمان ملل و ... بود. بعد از این کتاب، علاقه‌مند شدم سرگذشت روسلینگ رو بخونم، واقعاً یک پزشک بدون مرز بود. ‌(⁠个⁠_⁠个⁠)⁩
روسلینگ طی سخنرانی‌هاش سوالاتی برای سنجش میزان اطلاعات افراد از پیش‌رفت‌های بشر می‌پرسه و وقتی می‌بینه افراد زیادی از این پیش‌رفت‌ها خبر ندارن و حتی اطلاعات غلطی دارن (یعنی حتی اگه شانسی به یک سوال سه گزینه‌ای جواب بدین، ۳۳ درصد احتمال درست جواب دادن اون سوال هست. ولی افراد به سوال‌های روسلینگ به میزان خیلی کم‌تری جواب درست می‌دادن و این یعنی اطلاعات جهت‌داری در ذهنشون دارن!)، سعی می‌کنه با برگزاری سخن‌رانی‌هایی اطلاعات مردم رو زیاد کنه ولی متوجه میشه مشکل اصلی این نیست، مشکل اصلی خطاهای شناختی‌ای است که باعث چنین برداشتی در انسان امروز میشه.
و برای همین به عنوان آخرین پروژه‌ی زندگیش، این کتاب رو نوشت که در اون با توجه به تجربیاتش، خطاهای شناختی بشر رو طبقه‌بندی می‌کنه و با بیان داستان‌های خودش توضیح میده.
خیلی عالی بود.
ترجمه‌ی نشر میلکان خوب بود و من اشتباه خاصی درش ندیدم. مقدمه‌ی مصطفی ملکیان بر ترجمه‌ی نشر کرگدن هم واقعاً خوب بود، هرچند بیشتر موخره بود. آقای ملکیان هر خطای شناختی رو خلاصه توضیح میده و بعد در قسمت حاشیه، به توضیح بیشتر و فلسفی‌ترش می‌پردازه. مقدمه‌ی مترجم نشر کرگدن، آقای علی کاظمیان هم خیلی خیلی خوب بود! در این باره بود که یک ایرانی چرا باید این کتاب رو بخونه و خطاهای شناختی این کتاب رو در چه مسائلی در ایرانیان می‌بینیم؟ عالی بود و واقعاً بخشی از خودآگاهی جمعی ما ایرانیان حساب میشه.
البته همون‌طور که مصطفی ملکیان میگه، ممکنه خطاهای شناختی‌ای هم باشه که باعث دید بهتری به جهان بشه؛ ولی موضوع این کتاب این موارد نیست.
گزارش پیش‌رفت‌هایی بر این کتاب نوشتم، که اگه دوست داشتید می‌تونید به اونا هم مراجعه کنید.
        

43