از عشق با من حرف بزن

از عشق با من حرف بزن

از عشق با من حرف بزن

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

5

ژان به هیچ چیز فکر نکن،سوال هم نکن.چراغ های کوچه و هزاران تابلو تبلیغاتی درخشان را می بینی؟ما در قرنی رو به زوال زندگی می کنیم،حال آنکه نبض زندگی در رگ های شهر می تپد.همه چیز از ما گرفته شده است و جز قلب هامان برایمان چیزی باقی نمانده.من توی ماه گم شده بودم و به طرف تو برگشتم،چون تو زندگی هستی.چیز دیگری نپرس،گیسوانت هزاران پرسش در خود نهفته دارد.ما شب را پیش رو داریم،چند ساعت...ابدیت را تا موقعی که صبح بیاید شیشه های پنجره مان را بلرزاند...اصل این است که آدم ها به یکدیگر عشق بورزند. دل انگیزترین و در عین حال معمولی ترین چیزهای این دنیا،آن چیزی است که من،وقتی که شب همچون بوته ای غرق در گل ناگهان فرود آمده و بتد از رایحه توت فرنگی عجین شده ،احساس کرده ام.بدون عشق،آدم مرده ای است که به مرخصی آمده،کاغذی با چند تاریخ و یک اسم...

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به از عشق با من حرف بزن

نمایش همه