معرفی کتاب آنای باغ سیب (داستان های کوتاه) اثر احمد بیگدلی

آنای باغ سیب (داستان های کوتاه)

آنای باغ سیب (داستان های کوتاه)

4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

ناشر
آگه
شابک
9643291480
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
1386/9/21

توضیحات

        "آنا"، دختری جوان و زیبا بود که شب های مهتابی در باغ سیبی حرکت می کرد و به سوی برکه ای در زیر پای درختان می رفت. آنا خود نزد دیگران اقرار کرده بود که پس از بوسیدن آب، وارد آن می شد و سپس روی آب می آمد و تا اولین بانگ خروس صبح در حالت تعلیق می ماند، تا این که خوابی دید؛ او خواب آناهیتا رادید و در بستر بیماری افتاد. آب برکه و نهر روستا خشک شد و مردم ترسیدند. تا روزی که کولی غریبه ای وارد جمع آن ها شد. او پس از اجرای مراسمی گفت که برکه عاشق شده است؛ عاشق دختری که با آب می خوابد و به این ترتیب لباس عروسی به تن آنا پوشاندند و عروسی برپا کردند. آنا عروس آب شد و پس از 22 سال زمانی که مرد، کسی جنازه اش را نیافت. "آنای باغ سیب" یکی از 12 داستان کوتاه مجموعه ی حاضر است. برخی دیگر از داستان های کتاب عبارت اند از: "درست مثل نوشتن"، "آن سوتر از غبار"، "بانوی برفی" و "کمی پیش از مرگ".
      

یادداشت‌ها

          .
ماجرای دیدار با مرحوم #احمد_بیگدلی را قبلا نوشته ام. کمی مشروح تر کنم اینکه جلسه در خرم آباد بود. سال 88. من داستان خواندم و ایشان کوچک نوازی کرد و یکی دو نفر دیگر هم داستان خواندند و مرحوم بیگدلی حرفهایش را زد و از آن جمله یادم است تجلیل فروتنانه ای از #محمد_ایوبی کرد. 

حسابی پر شوق و شور حرف میزد و حال همه را خوش کرده بود. به داستان نوشتن مثل یک سلوک، مثل یک مراقبه نگاه میکرد و روشن و شفاف یادم مانده که گفت برای نوشتن بعضی از داستانها باید اول بروی وضو بگیری.

حالا میخواهم بگویم خیلی از داستان های مجموعه #آنای_باغ_سیب را احتمالا خودش با وضو نوشته. مخصوصا داستان آخری را که بیشتر حجم کتاب را دربرمیگیرد. این داستان به نام #تابستان روایت رفاقت سه چهار نوجوان پر شر و شور جنوبی است که در مسیر شیطنت ها و بازیگوشی هایشان یکهو ما را از وسط صحنه های پر تامل تاریخی رد میکنند. از جمله از میان کپرهای سوخته و خانواده هایی در نهایت فقر، در کنار خانه های شیک کارمندان انگلیسی شرکت نفت.

یکی از این صحنه ها اما، دو ناو جنگی ببر و پلنگ هستند که تنها یادگاران ایستادگی  در برابر تجاوز انگلیسی هنگام اشغال کشور در جنگ جهانی دوم هستند. ماجرای از هم پاشیدن شیرازه ارتش منظم پرآوازه #رضاخان در کمتر از یک روز مشهورتر از آن است که من بخواهم تعریف کنم. تنها بخش ارتش که غیرتش اجازه نمیدهد در برابر تهاجم بیگانه بی تفاوت بماند و درگیر میشود همین دو ناو جنگی هستند.

گفتم در #روز_مبارزه_با_استعمار_انگلیس شما را به خواندن این چند سطر میهمان کنم.

بیگدلی که در این داستان داغ، یک جنوبی تمام عیار با تمام واقعگرایی، بدون حدیث نفس و به دور از فرم گرایی است، در داستانهای نیمه اول کتاب تعلق خاطرش به #مکتب_اصفهان را با کثرت روابط بینامتنی و فرم گرایی نشان میدهد.

اولین اثری که از بیگدلی خواندم رمان #اندکی_سایه بود که دارد در ذهنم رنگ میبازد اما شاعرانگی بی حد و حصرش در تعریف کردن داستان اعتصاب کارگران شرکت نفت در آغاجاری در آستانه انقلاب را خوب در ذهن دارم و خیلی هم قشنگ زلف این ماجرا را به زلف قیام امام حسین ع گره زده بود. انشاالله امام حسین علیه السلام دستگیرش باشد.
        

0