شوخی می کنید مسیو تانر

شوخی می کنید مسیو تانر

شوخی می کنید مسیو تانر

ژان پل دوبوآ و 2 نفر دیگر
3.7
6 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

3

ناشر
افق
شابک
9786003538986
تعداد صفحات
192
تاریخ انتشار
1399/10/30

توضیحات

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شوخی می کنید مسیو تانر

Sátántangó

Sátántangó

1403/1/25

شوخی می کنید مسیو تانر

0

یادداشت‌ها

hatsumi

hatsumi

1402/3/4

          مستند سازی به نام مسیو تانر در حالی که زندگی راحتی توی یک خانه با معماری ساده و درآمد متعارف و وقت آزاد زیادی داشته آرامشش با یک نامه به هم میخوره و اینجا جایی هست که باید منتظر اتفاقات بود وقتی که روند معمولی زندگی به هم میخوره و آدمی مجبور میشه از محدوده امن خودش بیرون بیاد،مسیو تانر یک خونه رو به ارث می بره و در مسیر تعمیر و بازسازی اون خونه روند معمولی زندگیش به هم میخوره ،آدم هایی که برای تعمیر خونه وارد زندگی مسیو تانر میشن ،آدم هایی عجیب و غریب هستن،که هم‌ ذهن مسیو تانر و هم خواننده رو به هم می ریزن،همزمان با اینکه می خندیم ممکنه عصبی هم بشیم ،داستان رو خیلی دوست داشتم ،اون ارتباط با مکان و مهم شدن یک مکان و خونه در داستان و ارتباطی که در نهایت شکل میگیره اون مفهوم پذیرفته شدن توسط خونه و دلتنگی برای خونه قبل ،طنز داستان رو خیلی دوست داشتم،طنز سیاه هست و صرفا خنده دار نیست و اون تغییر روند زندگی ،برهم خوردن نظم و آرامش رو خیلی بیشتر دوست داشتم و اینکه منم چقدر با مسیو تانر حرص خوردم و برای خونه دلهره داشتم ،اتفاقات داستان رو هم خیلی دوست داشتم ،شخصیت های عجیب و غریبی که وارد میشدن و باعث اتفاق های ابزورد و خنده دار می شن،مقدمه آقای اصغر نوری هم یکی از بهترین مقدمه هایی بود که خوندم.⁦ʕ´•ᴥ•`ʔ⁩

قسمت های مورد علاقم از کتاب:
.
 چیزی که فکر میکنم
ما هرگز صاحب یک خانه نمیشویم اشغالش میکنیم در بهترین حالت در آن ساکن می.شویم در موارد بسیار نادر موفق میشویم از طرف او پذیرفته شویم این نیازمند زمان ،زیاد توجه و صبر است عشقی مبهم است باید یاد ،گرفت ،فهمید که کارها چطور جلو میرود باید نیروها و نقاط ضعف عمارت را شناخت، تعمیرات ضروری را انجام داد بدون زیرورو کردن نوعی هم زیستی که زمان برقرار کرده است و روز به روز سال به سال ،اعتماد به آرامی ایجاد میشود زوجی جدایی ناپذیر و نامرئی شکل میگیرد آن وقت به طور مبهم میدانید، حس میکنید این خانه که هیچ وقت صاحبش نخواهید شد در طول زندگی کوتاهتان صادقانه از شما محافظت میکند.
.
من چرا باید همیشه در همچو موقعیت هایی قرار میگرفتم رودررو شدن با آدمهای به ظاهر عادی که ناگهان به طرز وصف ناپذیری از اصول اساسی عقل عمومی تخطى می کردند؟
.
 این آدمها انگار با هم دست به یکی کرده بودند از چهارگوشه ی دنیا می آمدند همدیگر را نمی شناختند، اما همگی ویروس واحدی داشتند یک مرض واحد سفرشان هدفی نداشت جز تضعیف مقاومت ،من فرسودن صبر من
.
 هنوز درست نمیدانستم که چه دلایل محکمی من را به ورود در چنین ماجرایی هل دادند هنوز پیش میآمد که با محبت به خانه ی قدیمی ام و درخت هایش فکر کنم ،اینجا خودم را یک رهگذر حس میکردم با گذشت زمان شاید دست آخر با این بنا یک قرارداد ارضی می بستم و یکی
از این هم زیستی های آرام و آسوده را شکل میدادم که اغلب به روشی نامحسوس زوجهای عاقل را به هم پیوند میدهند چون این خانه و من از آن پس قصه ی مشترکی با هم .داشتیم ادامه اش چیزی نبود جز مسئله ی صبر. فصل به فصل، باید پیر شدن را یاد میگرفتیم، هرکدام از ما به نوعی در
گذر زندگی و سکوت اشیا
        

1