درباره ی آزادی: آزادی فرد و قدرت دولت

درباره ی آزادی: آزادی فرد و قدرت دولت

درباره ی آزادی: آزادی فرد و قدرت دولت

جان استوارت میل و 1 نفر دیگر
4.3
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

25

شابک
9789641940340
تعداد صفحات
184
تاریخ انتشار
1388/9/28

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
رساله درباره آزادی یکی از آثار برجسته و عمیق جان استوارت میل، فیلسوف نامدار انگلسی، است. در این رساله استوارت میل یکی از پیچیده ترین مفاهیم فلسفی یعنی آزادی را مورد مطالعه قرار داده و کوشیده است حدود آزادی فردی و اصول آن را روشن سازد و رابطه آن را با قدرت و سلطه اجتماع نشان دهد. 
به عقیده او در جامعه ای که افراد آن از آزادی بی بهره اند، شخصیت و ابتکار از بین می رود و در نتیجه جامعه از پیشرفت باز می ایستد. از این رو استوارت میل در این کتاب از آزادی و احترام شخصیت افراد بشر دفاع می کند.
این کتاب برای آگاهی از دیدگاه اجتماعی و فلسفی استوارن میل راهنمای آموزنده و سودمندی است.

      

لیست‌های مرتبط به درباره ی آزادی: آزادی فرد و قدرت دولت

پست‌های مرتبط به درباره ی آزادی: آزادی فرد و قدرت دولت

یادداشت‌ها

تأملات یک
          تأملات یک فیلسوف-شهروند

آزادی مفهومی کلیدی در اندیشه‌ی سیاسی مدرن است، بنابراین جای تعجب نیست که یکی از قهرمانان اندیشه‌ی سیاسی لیبرالِ مدرن، از این مفهوم در تارک عنوان معروف‌ترین اثر خود استفاده کند. خواننده‌‌ی کتاب «درباره‌ی آزادی» به‌درستی می‌پرسد که این اثر در باب کدام قسم آزادی‌ست؟ آیا این آزادی فردی است یا مدنی یا شاید هم هر دو نوعِ آن؟ یک پرسش معنادار دیگر این است که آیا این نوع آزادی‌ها صرفاً ابزارهایی‌اند در دست سیاستمداران، یا اهدافی فی‌نفسه که ذاتیِ امر سیاسی‌اند؟ آیا هدف سیاست، ارتقاء و بسط این آزادی‌ها همچون غایات و ملزوماتِ ناگزیرِ برپایی یک حکومت پایدار است یا صرفاً ترویج آن‌ها به‌عنوان مؤثرترین وسیله برای رسیدن به اساسی‌ترین اهداف سیاست، نظیر خیر عمومی، یا چنان‌که میل در یکی دیگر از آثار خود اشاره می‌کند، عدالت اجتماعی و توزیعی؟ آزادی از چه نقطه‌ای آغاز می‌شود و کجا پایان می‌یابد؟ مردم چه محدودیت‌هایی را باید بر آزادی خود در جامعه بپذیرند و چرا؟ چه نسبتی میان حدود آزادی فرد و نهاد خانواده وجود دارد؟ نسبت آزادی و قدرت حاکمه چیست؟ آیا آزادی حقی طبیعی‌ست یا ماحاصل قراردادی‌ مابین شهروندان و حاکم که هر آن امکان الغای آن وجود دارد؟ چه کسی یا چه نهادی حدود آزادی را ترسیم می‌کند؟ جان استوارت میل، با طرح ایده‌هایی جذاب در باب این امور، پارادایم غالب روزگار خود، که متکی بر اصالت جامعه در برابر فرد و دخالت بی‌حدو‌حصر دولت در زندگی روزمره‌ی افراد بود، را به چالش می‌کشد. او با تأکید بر مفهوم شهروند و انجام امور در مقام شهروند، اثر خود را به مانیفستی برای یک جامعه‌ی مدنی لیبرال بدل می‌سازد. «درباره‌ی آزادی» خود یک نمونه‌ی تمام‌عیار از یک عملکرد شهروندگونه‌ی مدنی است. اجرای یک فیلسوف با نقاب شهروند بر اساس نمایشنامه‌ای نوشته‌ی خودِ او؛ مونولوگی سیاسی با یک بازیگر بر روی صحنه. پیشکشی از فیلسوفی سیاستمدار به ساحت شهروندیِ مدنی.
        

0

          درباره آزادی به عنوان یک اثر پایه ای در توجیه منطقی اصل آزادی عقیده و بیان، فردیت و تعیین حدود دخالت(حداقلی) دولت در اجتماع جملات و بندهای مهم فراوانی دارد و به شدت خواندنش توصیه می شود. پاراگراف زیر هم از این جهت که قدرتمند شدن دولت را هشدار می دهد و هم از این حیث که تحلیلی جامعه شناختی از جوامعی که در آنها دولت نقش پررنگی دارد می دهد حائز اهمیت است و با خواندنش میتوان سرنخ هایی از برخی مشکلات ایران هم بدست آورد: 

"حقیقت این است که اگر امکان داشت بهترین استعدادهای کشور را در خدمت دولت به کار گمارند، دستگاهی که چنین کاری را عملی میکرد، زیان بزرگی به جامعه میزد. اگر اختیار هر قسمت از زندگی جامعه که برای آن موافقت عده ای یا نظر وسیع و کاملی لازم باشد در دست دولت قرار گیرد و اگر ادارات دولت با هوشمندترین و تواناترین اشخاص پر شود، همۀ فرهنگ وسیع و هوش کار آزمودۀ کشور، جز هوش نظری صرف، در دستگاه اداری وسیعی متمرکز خواهد شد و بقیه افراد جامعه باید چشم امید خود را به این دستگاه اداری بدوزند. اکثریت برای این که دستور بگیرند و راهنمایی شوند که چه باید بکنند و افراد توانا و با همّت برای این که پیشرفت حاصل کنند، تمنای خاطر همه آن خواهد شد که وارد طبقات این دستگاه شوند و وقتی وارد شدند در آنجا به پایه های بالاتر رسند. در چنین رژیمی نه تنها کسانی که خارج این دستگاه هستند، به علّت نداشتن تجربه، شایستگی ندارند به کارهای آن رسیدگی و از آن ها انتقاد کنند؛ اگر هم بر حسب تصادف فرمانروایی بر سر کار بیاید که تمایل اصلاح داشته باشد از عهدۀ هیچ اصلاحی که مخالف منافع این دستگاه باشد، بر نمی آید. وضع اسف بار امپراتور روسیه امروز چنین است. کسانی که از وضع آن جا اطلاع درست دارند وصف می کنند که شخص تزار در مقابل هیئت متحد دستگاه اداری آن جا ناتوان است. راست است که می تواند هریک از افراد آن را به سیبری تبعید کند اما نمیتواند بدون آن ها بر کشورش حکومت کند. آن ها قدرت دارند تا فرمان های تزار را تنها با انجام ندادن آن منسوخ کنند. در کشورهای دیگری که مردم آن از لحاظ تمدن پیش تر فته اند و روح طغیان و عصیان نیز دارند، وقتی مردم آن جا عادت کرده باشند انجام دادن همۀ کارها را از دولت متوقع باشند و یا لااقل عادت نکرده باشند از خود کاری کنند قبل از آن که اجازۀ دولت را کسب کرده و طریق انجام آن کار را از دولت پرسیده باشند، طبیعی است بر هر بدبختی که از میزان طاقت آن ها تجاوز کند، دست به انقلاب می زنند. اما در نتیجۀ انقلاب کس دیگری با اجازۀ مشروع مردم یا بدون اجازۀ آن ها بر کرسی حکومت می نشیند و به دستگاه اداری فرمان می دهد و دوباره همه چیز به جریان سابق خود می افتد زیرا دستگاه اداری تغییری نکرده است و کس دیگری هم شایستگی اشغال مقام های آن را ندارد." 

( ص 179؛ ترجمه: محمود صناعی؛ انتشارات روشنگران و مطالعات زنان)

پ.ن: مترجم در یک پاورقی ذیل همین بند آورده است: "وصفی که نویسنده کرده است بر اوضاع اداری امروز کشور ما کاملا منطبق می شود"!
        

1