بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

وسوسه های ناتمام

وسوسه های ناتمام

وسوسه های ناتمام

3.4
17 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

28

خواهم خواند

2

کتاب وسوسه های ناتمام، نویسنده ابراهیم حسن بیگی.

یادداشت‌های مرتبط به وسوسه های ناتمام

Aylin𖧧

1402/05/26

                درباره‌ی این کتاب حرف برا گفتن زیاد دارم؛ متاسفانه. من خیلی خیلی کتاب رو دوست داشتم؛ اما تا وقتی که نمی‌دونستم داستان تخیلیه!
با یه خواهش از تموم نویسندگان عزیز شروع می‌کنم:"لطفا از نوشتن داستان تخیلی در مورد واقعه‌ی عاشورا خودداری کنید." به‌شخصه موقع انتخاب یه کتاب مذهبی و عاشورایی، علاوه بر این‌که انتظار دارم داستانش جذاب باشه، دوست دارم اطلاعات جدید و صحیحی از واقعه‌ها به دست بیارم؛ به‌خصوص درباره‌ی واقعه‌ی عاشورا. اشکالی نداره اگه داستان تخیلی تو کوفه برای شخصیت‌های خیالی اتفاق می‌افته؛ ولی خواهش می‌کنم بیایید داستان رو وارد کربلا و قاطیِ واقعه‌ی عاشورا نکنیم! 
از اون‌جا که تو کتاب اشاره نشده بود که داستان تخیلیه، من مثلِ -احتمالا- تعداد زیادی از مخاطبین کتاب، با فرض واقعی بودن داستان شروع به خوندنش کردم؛ چون فکر می‌کردم مثل کتاب‌هاییه که قبلا در رابطه با واقعه‌ی عاشورا خونده‌ام. وقتی هم که دیالوگ‌هایی از امام حسین علیه السلام، یا جنگ حضرت علی‌اکبر علیه السلام رو دیدم مطمئن شدم که داستان واقعیه! اما با خوندن مصاحبه‌ای از نویسنده که گفته بودن داستان تماما خیالی هست، خیلی ناامید شدم. کاش نویسنده گفته‌ها یا رفتارهایی از امام حسین و اصحابشون رو بهشون نسبت نمی‌دادن که در واقعیت اتفاق نیفتاده و ممکنه حتی باعث ایجاد شبهه بشه. مثلا هرگز فردی به نام سالم تو کربلا و بین یاران امام وجود نداشته که امام بهش بگن:"من این را به صلاح تو نمی‌دانم. می‌گویم پسرم علی‌اکبر با او بجنگد. آن‌ها هم‌سن‌وسال‌ترند."
پس وقتی امام هیچ‌وقت تو واقعیت همچین صحبتی با فردی به نام سالم نداشته‌ان، درسته که ما همچین حرفی رو از سوی ایشون نقل کنیم؟ 
یا بخش جنگ حضرت علی‌اکبر با زبیر، وقتی شمشیر زبیر می‌افته زمین و حضرت اجازه میدن شمشیرش رو برداره، آیا در حقیقت این اتفاق رخ داده؟ 
نمی‌دونم تونستم منظورم رو درست بیان کنم یا نه.
در ضمن، جزئیات مهم‌ان. خیلی مهم‌تر از چیزی که ما درنظر می گیریم؛ و به نظر میاد که نویسنده تو این کتاب اهمیت زیادی به جزئیات نداده‌ان که این شده یکی از نقاط ضعف کتاب. منظورم هم اصطلاحات امروزیه که احتمالا فقط راوی باید ازشون استفاده می‌کرد ولی گاهی وارد گفتگوها هم می‌شدن؛ هم جزئیاتی در مورد همین واقعه‌ی عاشورا که باز صحیح به نظر نمی‌اومدن.
اما در مورد خود کتاب و در نظر نگرفتن این ایرادها، باید بگم خیلی خیلی خیلی دوستش داشتم. این‌قدر سریع خوندم و تمومش کردم که انگار افتاده بودم تو سرازیری! داستان ساده و روان بود و خیلی بهش علاقه‌مند شدم. خیلی وقت بود اون احساس شوق و آرامش آشنا رو که تو بچگی موقع خوندن کتاب‌های عاشورایی سراغم می‌اومد، تجربه نکرده بودم؛ اما زمان خوندن کتاب وسوسه‌های ناتمام این اتفاق تکرار شد و خیلی برام لذت‌بخش بود. تا لحظات آخر هم انتظار داشتم ایوب پشیمون شه و برگرده اما...! 
واقعا مطمئن نیستم درمورد پیشنهاد این کتاب. کاش اقلا تو کتاب ذکر می‌شد که تخیلیه. نمی‌دونم. نمی‌دونم. فقط حرفم اینه که بیایید اتفاقاتی رو به روز عاشورا نسبت ندیم که در حقیقت رخ نداده‌ان.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                داستانی درباره‌ی یک شخصیت خیالی در کربلا. متن کتاب خیلی ساده و روان است و به درد نوجوانانی می‌خورد که می‌خواهند در فضای آن روزها قرار بگیرند. البته داستان بر پایه‌ی یک عشق زمینی بنا شده که به نظر من مانعی ندارد نوجوان مطالعه کند. عشقش هم در حد همان عشق های تلویزیونی است که در تمام سریالها پر است و خیلی آبکی و الکی است و عمقی ندارد...
پایان داستان کمی تلنگرآمیز و شوکه‌کننده است. 
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            
کتاب نوجوان عاشورایی اما با زبانی کاملا متفاوت..."وسوسه های ناتمام"زبان ساده معیار دارد و اسامی متعددی در آن به کار نرفته که مخاطب را سردرگم کند.از فصل اول ، مخاطبی را ‌که از نظر زمان قرن ها فاصله دارد خطاب قرار میدهد و با زبان خود او صحبت میکند ،از دغدغه های جوانان امروزی میگوید و قصه قرن ۶۰ هجری قمری را روایت میکند.کتاب خوش خوان و روانی ست که حتی به عنوان اولین کتاب به نوجوانی که اهل کتاب نیست هم میتوان معرفی کرد.کتاب حجم کمی دارد و از این حیث نیز مناسب نوجوان است.از آن دست کتاب هاست که به بزرگسال نیز پیشنهاد میشود.داستان تخیلی ست ولی اینکه این تخیل در مورد واقعه عاشورا ، اصلا در زمان مطالعه کتاب به مخاطب منتقل نمیشد جای تامل دارد. سالم از یاران امام حسین (ع)  که شمشیرساز و شمشیرباز حرفه ای بود و در عاشورا به شهادت میرسد.داستان از زبان ایوب فرزند سالم روایت میشود که مسیر مقابل پدرش را در پیش میگیرد اسیر وسوسه های ناتمام میشود تا جایی که خود را در دوراهی عشق یا پدر قرار میدهد...روایت این وسوسه های ناتمام روایت جذابی ست از زندگی همه ماها و وسوسه های‌ناتمامی که در جای جای زندگی خود با آنها روبرو میشویم...این وسوسه ها آنقدر در کتاب جذاب بیان شده که مخاطب لحظه به لحظه با شخصیت اول داستان همذات پنداری میکند ،از دست او عصبانی شده و حتی اشک میریزد...تمام کتاب خط سیر مشخص دارد ولی نقطه اوج داستان و پایان بندی خوب بر جذابیت داستان افزوده.کتاب خوبی‌ست...بخوانید و لذت ببرید ...
"ایوب،پسرم.من و پدرت هم علی را دیدیم و هم معاویه را.فاصله ی این دو تن بیش از زمین و آسمان است‌.فرق شان فرق نور و سیاهی و ظلمت است."

#فهیمه_ایمانی