معرفی کتاب آتالا و رنه اثر فرانسواآگوست رنه شاتوبریان مترجم میرجلال الدین کزازی عمومیداستان آتالا و رنه فرانسواآگوست رنه شاتوبریان و 1 نفر دیگر 2.2 2 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 3 خواهم خواند 8 خرید از کتابفروشیها ناشر نشر مرکز شابک 9789643053840 تعداد صفحات 252 تاریخ انتشار 1388/6/31 نسخههای دیگر نشر مرکز نشر نشر مرکز نشر فرخی نشر مرکز نشر نشر مرکز توضیحات کتاب آتالا و رنه، نویسنده فرانسواآگوست رنه شاتوبریان. سیاههی صدتایی رمان (انتخابهای رضا امیرخانی) ادبیات فرانسه دهه 1800 میلادی ادبیات داستانی یادداشتها محبوبترین جدیدترین سجاد علی پور 1402/5/12 جزء کتاب هایی بود که هر چه زور زدم نتونستم تمومش کنم و ناتمام ولش کردم، شاید یکی از دلایل این ناسازگاری ترجمه دکتر کزازی با محتوای این دو اثر بود. دکتر کزازی در ترجمه آثارش از واژگان پارسی سره استفاده می کند و از واژگان عربی کمترین استفاده رو میکنه. به نظرم به محتوای مذهبی و رومانتیک کتاب سره نویسی نمی خورد، کلا خوندن ترجمه های دکتر کزازی سخت و صبر و حوصله می خواد. به نظرم ترجمه ایشون برای آثار حماسی و اسطوره ای جالب تر باشه. شاید هم نظرات من اشتباه باشد. به هر حال یا داستان چندان جالب نبود یا ترجمه یا شاید هر دو و مورد چهارم شاید خام و تازه کار بودن من مشکل بوده.به هر حال شاتو بریان نویسنده بزرگی هست که رومانتیسم رو در فرانسه پایه گذاری کرده است. در آینده ممکن هست دوباره به این کتاب برگردم و شاید نظرم تغییر کرد. 0 0 محسن قاضیزاده 1403/1/12 آشتي با آسمان در ستايش داستان «آتالا و رنه» شاتوبريان كلاسيك يعني آشتي با آسمان و اميد به آمدن روز هاي خوب: « تنها پرهيز و پارسايي تست كه مي تواند، در شكوه كردن و ناليدن، حقي به تو بدهد! ... تو جز هوسها و خواهشهايت، هيچ چيز نداري كه به من ارمغان داري؛ با اينهمه به گستاخي، آسمان را متهم مي كني كه مايه تيره روزي تست!» « خداي من، كار خويش را به پايان بر. آرامش و بر آسودگي را به اين جان آشفته پريش باز آور؛ و چنان كن كه از تلخكاميها و سيه روزيهايش مگر خاطره هايي ساده و سودمند بر جاي نماند». « تو همواره تيره روز و نگون بخت، نخواهي ماند: اگر آسمان امروز ترا با تلخكاميها مي آزمايد، تنها براي آنست كه دلت را بيش از پيش بر رنج و درد ديگران نرم گرداند؛ اي شاكتا، دل آدمي به آن درختاني مي ماند كه صمغ خود را، براي درمان زخم آدميان، تنها زماني عرضه مي دارند كه تيشه تيز بر پيكرشان زخم زده باشد». كلاسيك يعني پاسخ به احساس ماخولياي درونت و بداني كه تو تنها آدمي نيستي كه به انتهاي توهم رسيده اي: «اي بُرنايِ گزافه كار و لافزن كه پنداشته اي كه آدمي، خود به تنهايي خويشتن را بسنده تواند بود! تنهايي براي آن كسي كه نمي تواند با خداوند بزيد، زيان بار و بدفرجام است». كلاسيك يعني ويكتور هوگو كه مي گويد: «مي خواهم شاتوبريان باشم يا هيچ». رضاامير خاني! به خاطر معرفي اين كتاب در سياهه صد و نه تائي ات ممنونم. 0 0