خروج اضطراری

خروج اضطراری

خروج اضطراری

3.8
9 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

11

شابک
0000000065299
تعداد صفحات
174
تاریخ انتشار
1362/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
	خروج اضطراری کتاب کوچکی از اینیاتسیو سیلونه، سیاستمدار ایتالیایی و نویسنده ی رمان های نان و شراب و مکتب دیکتاتورها، است. این کتاب را می توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول مجموعه ی پنج داستان کوتاه، از زیباترین آثار داستانی سیلونه، است. این داستان های کوتاه، مانند دیگر آثار او، در فضای روستایی نیمه ی قرن بیستم ایتالیا می گذرد. بخش دیگر کتاب، که نیمی از صفحات آن را به خود اختصاص داده و نام کتاب هم برگرفته از آن است، ترکیبی از خاطرات فردی و سیاسی و تأملات سیلونه درباره ی قدرت است. سیلونه در دوران پر التهاب حکومت استالین از اعضای کادر رهبری حزب کمونیست در ایتالیا بود و روایت هایش از این دوران جزو سندهای مهم تاریخی به حساب می آید. او در «خروج اضطراری» سیر تاریخی عضویتش در حزب کمونیست ایتالیا  و خروج از آن را موشکافانه بیان می کند.اینیاتسیو سیلونه (که نام واقعی اش سکوندو ترانکوییلی است) روز اول مه سال 1900میلادی در یکی از نواحی روستایی استان زراعی و عقب مانده ی آبروتس ایتالیا به دنیا آمد. پدرش خرده مالک و مادرش بافنده بود. او در هفده سالگی به سوسیالیست های ایتالیایی پیوست که با جنگ مخالف بودند، و این آغاز مبارزاتی سیاسی بود که سیلونه تا پایان عمر به آن ادامه داد. فعالیت های او در زمینه ی روزنامه نگاری و ادبیات نیز از همین تاریخ آغاز شد. نخستین نوشته های او مقالاتی بود که برای روزنامه ی ارگان حزب سوسیالیست ایتالیا نوشت تا سوءاستفاده ها و تخلفات مقامات دولتی مأمور بازسازی مناطق زلزله زده ی زادگاهش را افشا کند. بر اثر این مقاله ها، سیلونه به عنوان خبرنگار هفته نامه ی جوانان حزب سوسیالیست برگزیده شد. اندکی پس از آن به دبیری فدراسیون کارگران روزمزد کشاورزی استان آبروتس رسید. پس از یک سال فعالیت در این زمینه به رم رفت و درعین حال که به تحصیلات نامنظم خود ادامه می داد وظایف حزبی روزبه روز مهم تری را به عهده گرفت. دوست نزدیک و همکار آنتونیو گرامشی شد و در سال 1921، در کنگره ای که برای بنیادگذاری حزب کمونیست ایتالیا تشکیل شد، پیوستن جوانان سوسیالیست ایتالیا به حزب تازه را اعلام کرد. در حزب تازه بنیاد وظایف مهمی چه در زمینه ی تشکیلاتی و چه در حیطه ی روزنامه نگاری به عهده ی سیلونه گذاشته شد. او در ماه مه 1927، با پالمیرو تولیاتی در نشست های کومینترن در مسکو شرکت کرد. این گردهمایی که مقدمات اخراج تروتسکی و بوخارین و زینوویف از حزب کمونیست شوروی در آن تدارک یافت، در تاریخ جنبش کارگری بین المللی اهمیت ویژه ای دارد، زیرا در همین نشست ها بود که سلطه ی استالین بر قدرت قطعیت یافت. بحران سیاسی که به جدایی سیلونه از حزب کمونیست ایتالیا انجامید از همین هنگام آغاز شد. مخالفت با استالینیسم، سیلونه را بر آن داشت که از حزب جدا شود و فعالیت های حزبی را کنار بگذارد، اما درعین حال تصمیم گرفت که با روی آوردن به ادبیات به مبارزه ای که عمیقاً به آن دل بسته بود ادامه دهد. بدین گونه نخستین رمان او، فونتامارا، زاده شد. این کتاب هنگامی نوشته شد که سیلونه برای درمان بیماری سل، که نزدیک بود او را بکشد، در دهکده ای در سوییس به سر می برد. در همین هنگام واقعه ی دیگری پیش آمد که به شدت سیلونه را متأثر کرد: برادرش، تنها بازمانده ی خانواده اش پس از زلزله ی 1915، به اتهام واهی شرکت در یک سوءقصد دستگیر شد و دو سال بعد در زندان درگذشت. در پی این رویداد سیلونه از مقامات سوییسی تقاضای پناهندگی سیاسی کرد و چهارده سال در این کشور ماند. او در این دوران کوشید از هرگونه تشکیلات دیگری کنار بکشد و صرفاً به نویسندگی بپردازد. پس از فونتامارا که محبوبیت و شهرتی آنی و جهانی یافت، سیلونه کتاب های نان و شراب (1937)، مکتب دیکتاتورها (1937) و دانه ی زیر برف (1940) را نوشت که هر کدام مایه ی شهرت هرچه بیش تر او شد. با این همه، پس از ده سال جدایی از سیاست و فعالیت های حزبی، دوباره در سال 1940 به صحنه ی مبارزات تشکیلاتی بازگشت. بخش عمده ای از نیروهای نازی در کشورهای خارجی پراکنده بودند. سیلونه برای گردآوری و وحدت این نیروها پیشنهاد بازسازی و رهبری «کانون برون مرزی سوسیالیست» را پذیرفت و به این کار پرداخت. او در اکتبر سال 1944 به کشور خود بازگشت و همچنان به فعالیت های سیاسی ادامه داد. از آن پس، باز به نویسندگی روی آورد، هرچند که گه گاه به سیاست نیز می پرداخت. این فعالیت های او تنها به گردآوری و سازماندهی نیروهای سیاسی محدود می شد که این خود ناشی از قابلیت های برجسته ی او در زمینه ی تشکیلاتی بود. سیلونه در 22 اوت 1978 در ژنو درگذشت.مهدی سحابی، مترجم و نویسنده و نقاش و مجسم ساز، در 15 بهمن 1322 در قزوین به دنیا آمد. وی دوره ی دبیرستان را در تهران گذراند و وارد دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد تا در رشته ی نقاشی تحصیل کند، اما تحصیل در این دانشکده را نیمه کاره رها کرد و به ایتالیا رفت و در فرهنگستان هنرهای زیبای رم مشغول تحصیل کارگردانی سینما شد، اما پس از مدتی آن جا را نیز رها کرد. سپس به کار روزنامه نگاری، بازیگری و عکاسی پرداخت و در آخر به ترجمه ی آثار ادبی روی آورد و نقاشی کرد. سحابی به زبان های ایتالیایی، فرانسوی و انگلیسی مسلط بود و آثار نویسندگان بزرگ و متفاوتی را به فارسی ترجمه کرد. ترجمه ی در جست وجوی زمان ازدست رفته، اثر سترگ مارسل پروست، مهم ترین ترجمه ی سحابی به شمار می رود. سحابی 18 آبان 1388 در پاریس درگذشت.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به خروج اضطراری

نمایش همه

یادداشت ها