معرفی کتاب تفنگهای خانم کارار و رویاهای سیمون ماشار اثر برتولت برشت مترجم فرامرز بهزاد

تفنگهای خانم کارار و رویاهای سیمون ماشار

تفنگهای خانم کارار و رویاهای سیمون ماشار

برتولت برشت و 1 نفر دیگر
3.5
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

0

شابک
9789644871115
تعداد صفحات
208
تاریخ انتشار
1399/11/29

توضیحات

        کتاب « تفنگهای خانم کارار و رویاهای سیمون» نوشته « برتولت برشت» توسط انتشارات خوارزمی منتشر شده است.
تفنگهای خانم کارار نمایشنامه ای از برتولت برشت است که در سال ۱۹۳۷ منتشر شد. این بر اساس ایده ای از نمایشنامه سواران به دریا نوشته جان میلینگتون سینج، نمایشنامه نویس ایرلندی است. برشت توسط همکارش، کارگردان اسلاتان دودو، تشویق شد تا چیزی درباره وقایع جنگ داخلی اسپانیا بنویسد. این با مشارکت مارگارت استفین ایجاد شد. در زمان حیات برشت این یکی از پربارترین قطعات او بود. اولین نمایش در 16 اکتبر 1937 در Salle Adyar پاریس انجام شد و هلن وایگل نقش اصلی را بازی کرد. به دلیل اتفاقات جاری در اسپانیا، برشت پایان قطعه را تا زمان تمرین نمایش باز گذاشت. اولین نمایش آلمانی در 16 مه 1946 در تئاتر هبل در برلین بود. در سال 1939 برشت یک مقدمه اضافه کرد و در سال 1952 تغییرات جزئی ایجاد کرد.
کنش این نمایشنامه در خانه یک ماهیگیر کوچک در یک دهکده ماهیگیری کوچک اندلس در نزدیکی مالاگا، اسپانیا، جایی که ترزا کارار و دو پسرش زندگی می کنند، اتفاق می افتد. پسر 20 ساله آنها خوان در حال ماهیگیری است در حالی که برادر 15 ساله او خوزه پشت پنجره تماشا می کند تا ببیند آیا چراغ خوان هنوز روشن است یا خیر. پدر کارلو در جنگ داخلی بر اثر اصابت گلوله به ریه درگذشت. پدرو، برادر مادر، به بهانه دیدن او می آید، اما در واقع فقط به تفنگ مرد مرده علاقه مند است. آنها شروع به بحث در مورد جنگ می کنند و کم کم افراد مختلفی به آن می پیوندند که هر کدام موضع متفاوتی در مورد جنگ دارند...
      

یادداشت‌ها

          من فقط «تفنگ‌های خانم کارار» را خواندم.


چیزی درباره‌ی جنگ داخلی اسپانیا نمی‌دانستم و به بهانه‌ی این نمایشنامه رفتم کمی در موردش و تأثیری که در قدرت گرفتن هیتلر و موسولینی داشت خواندم و واقعاً حیرت‌زده شدم و البته بیش از پیش ضرورت آشنایی عمیق‌تر با تاریخ قرن بیستم را حس کردم. باید هر چه زودتر در این زمینه آستین بالا بزنم و بیشتر بخوانم. اما «تفنگ‌های خانم کارار» مرا تا حدی یاد نمایشنامه‌ی «مادر» برشت انداخت؛ البته از جهاتی هم با هم فرق داشتند. مثلاً مادر خیلی زود و در همان ابتدای نمایشنامه تغییر کرد، اما خانم کارار تا انتهای نمایشنامه بر سر حرفش و بی‌طرف ماندن و اعتقاد به اینکه با بی‌طرفی کسی کاری به کارت نخواهد داشت ماند. خانم کارار مثل خیلی از ماها فکر می‌کرد اگر نکشد، اگر خشونت نورزد، به تنهایی کافی است تا امنیت خود و خانواده‌اش حفظ شود و با توجه به اینکه همسرش را از دست داده بود موقعیتش بسیار بسیار قابل‌درک بود. من هر چه خودم را جایش می‌گذاشتم، به سختی می‌توانستم تصور کنم که در موقعیت مشابه تصمیم دیگری بگیرم و این رویکرد برشت که بسیار واقع‌گرایانه و قابل‌درک است واقعاً ستودنی است.
در این نمایشنامه به‌ نظرم برشت زیاد از تکنیک‌های فاصله‌گذاری‌ معمولش استفاده نکرده بود و شاید هم به این دلیل و هم به این دلیل که تعداد کاراکترها کم بودند، بیشتر به تئاتر دراماتیک شباهت داشت تا تئاتر اپیک برشتی و خب، تنوع خوبی بود بین این همه آثار اپیکی که تا اینجا ازش خوانده‌ام.
        

4