بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

رفیق

رفیق

رفیق

3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

می لرزیدی، درست مثل آن شبی که سه تایی پابرهنه توی برف ایستادید و نتوانستی مثل مهدی باشی.پیش تر از جمعیت تیمور، تابوت پیچیده در پرچم ایران را روی شانه گرفته بود؛ زل زده بود به چشمهایت. انگار از پس دوربین تو را می دید. تاب نگاهش را نداشتی. چشمت افتاد به پوتین های توی پایش. زمین زیر پاهایت سست شده بود عین یک باتلاق و داشت تو را می بلعید.گفتی:نمی تونم. صدای زنی را نشنیدی که گفت: بالاخره کار خودش رو کرد. چشم از دوربین برداشتی. سولماز بود، کمی پخته تر. وقت برای هیچ چیز نبود، حتی سلام . رفیق یک رمان فنی است که هم علاقه‌مندان به ادبیات داستانی رو راضی نگه میداره هم دوست دارانِ ادبیات مقاومت و دفاع مقدس رو با شهید بزرگ و مجاهد، شهید مهدی میرزایی آشنا می‌کند.

یادداشت‌های مرتبط به رفیق

            +یادداشتی که نوشتنش برایم خیلی سخت است :

از خواندن چاپ اول کتاب ها خوشم می آید ، نوشتن اولین یادداشت هم شاید حس جالبی  داشته باشد. اینکه از نفرات اولی باشی که کتاب تازه از چاپ درآمده را میخوانی_ البته با اغماض زیاد و چشم پوشی از خوانده شدن چندباره متن قبل از چاپ توسط اهل فن و خوانش کتاب و هدیه شدنش در کنگره ها و ... و ..._ بهرحال برگه ها بوی تازگی می دهند.

رمان است ، به قلم آقای تشکری_خدا رحمتشان کند_ روایت های متعدد و موازی در رمان پیش می روند و ازین نظر متن کاملا فنی است و با هنرورزی سعی شده با فنون های رمان همراه باشد. شبیه شعرهای پر از آرایه است... تفکر کلی انگار میخواهد تقابل دو گروه باشد : مذهبی های ظاهری و مذهبی های واقعی، تقابل دین دار های بی تخصص و متخصص های بی دین ، نمی دانم! اصلا بگویم در نکوهش خشکه مقدس ها ...

تصویر ها کم و بیش ، خوب و ملموس اند اما خیلی باور نکردم آدم های رمان را ، واقعی ترین شان برای من شاید احمد بود_ با چندتا باگ و حرکت دور از شناختم البته_بگذریم! کتاب اهل مرز بندی آدم هاست و مرز بندی ناگزیر با شعار یا شبه شعارها همراه است . البته شاید نگاه من خیلی سر این قضیه گیر بدهد به متن ها ..باز هم بگذریم!..

شخص خودم را در هیچ یک‌از دسته های کتاب ندیدم ، نه بهنام بودم ، نه نصرو بودم ، نه احمد ، نه آقا مهدی ، نه سولماز ، نه ... پیوستگی کتاب با توجه به تعداد ماجراها قابل قبول بود برایم ، نسبتا پیوسته خواندمش و یکنواخت هم نبود‌. شروع نسبتا خوب ، میانه ماجرا کمی کند و کمی پیش از پایانش _به نظرم نقطه اوج روایت_ و خیلی از پایان کار بهتر بود .

پ،ن :
خدا رحمت کند شهید مهدی میرزایی را ...
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم