اگزیستانسیالیسم، اصالت انسان است

اگزیستانسیالیسم، اصالت انسان است

اگزیستانسیالیسم، اصالت انسان است

ژان پل سارتر و 1 نفر دیگر
3.8
25 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

60

خواهم خواند

40

ناشر
علم
شابک
9789642249398
تعداد صفحات
88
تاریخ انتشار
1398/4/18

توضیحات

        این کتاب مجموعه ای برگزیده از سلسله سخنرانی ها و دست نوشته های ژان پل سارتر است که این مجموعه را طی یک سخنرانی در سال 1945، در پاریس ارائه داد. او در این سخنرانی، که در فضایی پر از تماشاگر و شنونده و در محیطی سرشار از اضطراب ایراد شد، ابتدا از اگزیستانسیالیسم دفاع کرد، سپس به شدت مکاتب فلسفی و مذهبی موجود، از جمله کمونیسم، بورژوازی، و مسیحیت را مورد انتقاد و سرزنش قرار داد. دفاع از اصالت و نقش انسان در آفرینش و دنیا، به اندازه ای جذابیت داشت که تا امروز این بحث همچنان باقی مانده است. این مجموعه کتابی است که تفکرات سنتی دین را کنار می گذارد و انسان را، فقط خود انسان را، نه خدا و نه هیچ چیز دیگری را بلکه فقط خود انسان را پایه و اساس تفکر فلسفی خود قرار می دهد.
      

یادداشت‌ها

          سارتر در این کتاب به پاره‌ای از انتقادات وارد بر اگزیستانسیالیسم در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم پاسخ می‌دهد. این کتاب که در 1946 منتشر شد، بر اساس سخنرانی‌ای با همین نام از سارتر در پاریس که در اکتبر 1945 ایراد شد نوشته شده است. 
کتاب با تبیین مفهوم اگزیستانسیالیسم آغاز می‌شود. سارتر در ابتدا اشاره می‌کند که مقصود اگزیستانسیالیسم تأکید بر اهمیت و تقدم وجود بر ماهیت است. از نظر او اتومبیل برای راندن ساخته شده، اما این پرسش که انسان برای چه ساخته شده پاسخی ندارد (یا پاسخ قابل دسترسی‌ای ندارد) و اهمیتی هم ندارد. در ادامه او به ذکر مراتب متفاوت انتقاداتی که از سوی مکاتب فکری مختلف بر اگزیستانسیالیسم وارد شده می‌پردازد و به خوبی و صراحت از پس این کار بر می‌آید. لحن کتاب بسیار ساده و مفاهیم آن خارج از هرگونه ابهام و دشواری فلسفی است. او نقطه‌نظرهایش را در مورد جبر و اختیار، ارزش‌ها و اخلاقیات انسانی، دین و مذهب و سرشت انسانی بیان می‌دارد و اگزیستانسیالیسم را مکتبی فکری معرفی می‌کند که می‌تواند بشر را به شادی و رستگاری رهنمون سازد. او این نقد که اگزیستانسیالیسم آدمی را افسرده می‌کند نمی‌پذیرد و آن را فراتر از پوچ‌گرایی و در واقع گشاینده‌ی گره پوچی زندگی می‌داند. 
آنچه از فلسفه‌ی سارتر در این کتاب برداشت می‌شود این مفهوم است که زشتی و نفرت‌انگیزی جهان قابل انکار نیست. سارتر مشخصاً این موضوع را چنین مطرح می‌کند که اگر قصد کنیم چشم خود را به روی این بخش‌های تیره از زندگی و جهان ببندیم، آن‌ها از بین نخواهند رفت، بلکه بیش از پیش خاطر ما را مکدر خواهند ساخت. در عوض سارتر پیشنهاد می‌دهد که این بخش‌های تیره را ببینیم و بپذیریم، و در پس این پذیرش ما می‌توانیم مسیری برای خود تعیین کنیم و معنایی برای زندگی بیابیم و زیستنی ارزشمند را تجربه کنیم. فلسفه‌ی او در پی کسب خشنودی از مسیر رهایی است، و با اینکه او به خوبی به وحشتناک بودن این رهایی واقف است، اما در آغوش کشیدن آن را تنها راه نجات می‌داند.
        

9