بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

ویتگنشتاین در تبعید

ویتگنشتاین در تبعید

ویتگنشتاین در تبعید

جیمزکارل کلاگ و 1 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

رساله ی منطقی-فلسفی(1922)و پژوهش های فلسفی(1953)لودیگ ویتگنشتاین از جمله موثرترین ونیز غامض ترین کتاب های فلسفی قرن بیستم به شمار می روند.ویتگنشتاین بارها و بارها هشدار داده که کسی اورا نفهمیده و نخواهد فهمید.از این گذشته،به نظر می رسد که کار ویتگنشتاین در تبعید از منظر تازه ای به ویتکنشتاین-در هیئت فردی تبعیدی -می نگرد که به درک این نکته کمک می کند.تبعید ویتنگشتاین،علی رغم سرگردانی هایش از وین تا کمبریج و نروژ و ایرلند،تبعیدی منحصرا جغرافیایی نبود؛بلکه به دعوی کلاگ،وینگشتاین هیچ گاه با قرن بیستم احساس الفت نکرد. کلاگ،از طیف کامل شواهدی مشتمل بر آثار منتشرشده ی ویتگنشتاینفمجموعه ی کامل میراث،نامه نگاری ها،درس گفتارها،و گفتگوهای وی بهره می جوید.او کار وینگنشتاین را در بستری گسترده،همسو با خط سیر فکری ای که کسانی چون ایوب،گوته،و داستایفسکی را در بر می گیرد،جای می دهد.با این همه،کلاگ از منظر فلسفه ی تحلیلی نیز می نویسد،وبه بحث حول موضوعاتی نظیر ذات باوری،تجربه ی خصوصی،نسبی گرایی،علیت،و حذفی گرایی هم می پردازد.کلاگ مدعی است به مجرد این که بر تبعید وینگنشتایتن واقف شویم،درک بهتری از دشواری فهم او وکارش حاصل می کنیم.

یادداشت‌های مرتبط به ویتگنشتاین در تبعید

            لودویگ ویتگنشتاین را می‌توان یکی از نوابغ فلسفه قرن بیستم دانست، نابغه‌ای آلمانی که به همراه کانت، نیچه، هگل و ... مشعل فلسفه را در مغرب زمین روشن نگه داشته. ویتگنشتاین در 19 سالگی به انگلستان سفر کرد تا در دانشگاه منچستر هوانوردی بخواند، اما مطالعه ریاضی باعث شد به علم ریاضی علاقه‌مند شود، بعد از مدتی هم به کمبریج رفت تا زیرنظر برتراند راسل ریاضیات یاد بگیرد، همان جا هم نمک‌گیر شد و تحت تأثیر استادش به فلسفه گرایش پیدا کرد. ویتگنشتاین مرید راسل شد و با راهنمایی او چندین مقاله نوشت، وقتی راسل اولین مقاله فلسفی او را خواند، شکی برایش نماند که با نابغه‌ای در زمینه فلسفه روبه رو شده است. ویتگنشتاین در طول زندگی‌اش فقط یک کتاب به چاپ رساند و آن هم رساله منطقی-فلسفی بود. زمانی که او در ارتش خدمت می‌کرد به اسارت نیروهای ایتالیایی درآمد و از اردوگاه اسرا این کتاب را که حاصل چند سال یادداشت‌برداری‌اش بود برای راسل فرستاد. کتاب در سال 1922 منتشر شد و نویسنده که تصور می‌کرد کتابش پایانی برای تمام بحران‌های فلسفی انسان است، بعد از انتشارش به مدت 8 سال از فعالیت‌های آکادمیک کناره‌گیری کرد، کنج عزلت گزید و در دبستانی در یکی از روستاهای دورافتاده اتریش به تدریس پرداخت. هشت سال بعد تصمیم گرفت ادامه تحصیل بدهد، برای همین هم به کمبریج برگشت و رساله منطقی-فلسفی را به عنوان تز دکترایش ارائه کرد. راسل و مور هم رفاقتی یک امتحان شفاهی از او گرفتند و در گزارش‌شان این گونه نوشتند: تز آقای ویتگنشتاین اثری نبوغ آمیز است و هر چه باشد، یقیناً مطابق سطح لازم برای دکترای فلسفه کمبریج است. 
جیمز سی. کلاگ استاد فلسفه دانشگاه ویرجینیا مدت‌ها در رابطه با این فیلسوف بزرگ، آثار، نامه‌نگاری‌ها و گفت‌وگوهایش مطالعه کرده و نتیجه آن را در کتابی به نام ویتگنشتاین در تبعید به چاپ رسانده؛ کتابی که به گفته نویسنده، تلاشی برای پیوند افکار و فلسفه ویتگنشتاین و زندگی او. نویسنده معتقد است اگر از دریچه سبک زندگی عینی وارد فلسفه ذهنی این فیلسوف شویم، راحت‌تر می‌توانیم با افکارش ارتباط برقرار کنیم. شاید ویتگنشتاین در تبعید کتاب راحت‌خوانی به نظر نرسد، اما جست‌وجوی خودمانی در دنیای ذهنی یک فیلسوف و بررسی نگرشی که به رفتارهای روزمره‌اش دارد، قطعاً می‌تواند جالب و خواندنی باشد. 


به قلم فائزه خابوری، همشهری جوان، شماره 525، 25 مهر 1394
          
            نویسنده در این کتاب از طیف کامل شواهدی مشتمل بر آثار منتشر شده ویتگنشتاین، مجموعه کامل میراث، نامه نگاری ها، درسگفتارها و گفتگوهایش بهره برده است. نوشته های کلاگ در این کتاب کار ویتگنشتاین را در بستری گسترده، هم جهت با خط فکری افرادی چون ایوب، گوته و داستایوفسکی در بر می گیرد. با این وجود، نویسنده در این کتاب از منظر فلسفه تحلیلی هم نوشته و بحث حول موضوعاتی مانند ذات باوری، تجربه خصوصی، نسبی گرایی، علیت و حذفی گرایی هم پرداخته است. کلاگ عقیده دارد به محض این که بر تبعید ویتگنشتاین واقف شویم، برداشت بهتری از دشواری فهم او و کارهایش خواهیم داشت.
این کتاب ۱۱ بخش دارد که به ترتیب عبارت اند از: هیچ کس مرا نمی فهمد، آیا ما می توانیم ویتگنشتاین را بفهمیم؟، فهمیدن چیست؟، تبعید، بیگانگی یا آمیختگی، رسالت تبعید، فلسفه و علم، تبلور یک ایده، علم و ذهن، کلام رهایی بخش و ویتگنشتاین در قرن بیست و یکم.
پیوست کتاب نیز علاوه بر کتابنامه و نمایه، ۲ بخش گفتگو با نویسنده و ویتگنشتاین مولف یا ویتگنشتاین مدرّس را در بر می گیرد.
مترجم نیز در مقدمه ای که بر این کتاب نوشته، می گوید: از آن جا که نویسنده در این کتاب از تبیین مقدمات فلسفه ویتگنشتاین درمی گذرد و صرفا به اشارات کوتاهی در این باره اکتفا می کند تا بحث اصلی خود درباره زمینه و زمانه ویتگنشتاین را آغاز کند، در ادامه می کوشم این سوال را با گریزی به همین مقدمات، و از رهگذر نگاه ژورنالیست های علمی، مشخصا ذیل سه سوال جزئی تر پاسخ بدهم که: «چرا فلسفه؟»؛ «چرا ویتگنشتاین؟» و چرا «ویتگنشتاین در تبعید؟».
 در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
موردی که ویتگنشتاین علاقه خاصی به آن نشان می دهد، مفهوم «فلسفه» است و این که آیا آنچه او انجام می دهد نیز فلسفه محسوب می شود یا نه. آمبروز از کلاس های ۱۹۳۲ یا ۱۹۳۳ ویتگنشتاین چنین تعریف می کند: «روش من در کل این است که اشتباهات را در زبان نشان دهم. مایلم که از واژه فلسفه در اشاره به نشان دادن چنین اشتباهاتی استفاده کنم. اما وقتی کار افلاطون را هم فلسفه می نامیم، چرا من می خواهم کار کنونی خود را فلسفه بنامم؟ احتمالا به سبب شباهت خاصی که بینشان وجود دارد؛ یا به سبب بسط پیاپی موضوع [بحث]. یا کار جدید به این دلیل می تواند جایگزین کار قبلی شود که دشواری های فکری ای را که بر دوش آن یکی است برطرف می کند.» ویتگنشتاین در دیکته های سال بعدش نیز کار خود را «یکی از میراث داران موضوعی که به فلسفه معرف شده» می شمرَد. حال، افزون بر هفتاد سال بعد، کار ویتگنشتاین را، چه فلاسفه و چه دیگران، آشکارا «فلسفه» تلقی می کنند.
به هر جهت، حتی اگر اصرار هم کنیم که تغییر معیار تغییر مفهوم را در پی دارد، این کمکی به تز تفکیک نمی کند. اگر تغییر معیار خود به خود مفهوم را تغییر دهد، در این صورت این باعث حذف مفهوم سابق می شود، و لذا عاقبت معلوم می شود که نظریات این همانی همان نظریات حذف گرا هستند.