یادداشت محمد میرشاهی

                نویسنده در این کتاب از طیف کامل شواهدی مشتمل بر آثار منتشر شده ویتگنشتاین، مجموعه کامل میراث، نامه نگاری ها، درسگفتارها و گفتگوهایش بهره برده است. نوشته های کلاگ در این کتاب کار ویتگنشتاین را در بستری گسترده، هم جهت با خط فکری افرادی چون ایوب، گوته و داستایوفسکی در بر می گیرد. با این وجود، نویسنده در این کتاب از منظر فلسفه تحلیلی هم نوشته و بحث حول موضوعاتی مانند ذات باوری، تجربه خصوصی، نسبی گرایی، علیت و حذفی گرایی هم پرداخته است. کلاگ عقیده دارد به محض این که بر تبعید ویتگنشتاین واقف شویم، برداشت بهتری از دشواری فهم او و کارهایش خواهیم داشت.
این کتاب ۱۱ بخش دارد که به ترتیب عبارت اند از: هیچ کس مرا نمی فهمد، آیا ما می توانیم ویتگنشتاین را بفهمیم؟، فهمیدن چیست؟، تبعید، بیگانگی یا آمیختگی، رسالت تبعید، فلسفه و علم، تبلور یک ایده، علم و ذهن، کلام رهایی بخش و ویتگنشتاین در قرن بیست و یکم.
پیوست کتاب نیز علاوه بر کتابنامه و نمایه، ۲ بخش گفتگو با نویسنده و ویتگنشتاین مولف یا ویتگنشتاین مدرّس را در بر می گیرد.
مترجم نیز در مقدمه ای که بر این کتاب نوشته، می گوید: از آن جا که نویسنده در این کتاب از تبیین مقدمات فلسفه ویتگنشتاین درمی گذرد و صرفا به اشارات کوتاهی در این باره اکتفا می کند تا بحث اصلی خود درباره زمینه و زمانه ویتگنشتاین را آغاز کند، در ادامه می کوشم این سوال را با گریزی به همین مقدمات، و از رهگذر نگاه ژورنالیست های علمی، مشخصا ذیل سه سوال جزئی تر پاسخ بدهم که: «چرا فلسفه؟»؛ «چرا ویتگنشتاین؟» و چرا «ویتگنشتاین در تبعید؟».
 در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
موردی که ویتگنشتاین علاقه خاصی به آن نشان می دهد، مفهوم «فلسفه» است و این که آیا آنچه او انجام می دهد نیز فلسفه محسوب می شود یا نه. آمبروز از کلاس های ۱۹۳۲ یا ۱۹۳۳ ویتگنشتاین چنین تعریف می کند: «روش من در کل این است که اشتباهات را در زبان نشان دهم. مایلم که از واژه فلسفه در اشاره به نشان دادن چنین اشتباهاتی استفاده کنم. اما وقتی کار افلاطون را هم فلسفه می نامیم، چرا من می خواهم کار کنونی خود را فلسفه بنامم؟ احتمالا به سبب شباهت خاصی که بینشان وجود دارد؛ یا به سبب بسط پیاپی موضوع [بحث]. یا کار جدید به این دلیل می تواند جایگزین کار قبلی شود که دشواری های فکری ای را که بر دوش آن یکی است برطرف می کند.» ویتگنشتاین در دیکته های سال بعدش نیز کار خود را «یکی از میراث داران موضوعی که به فلسفه معرف شده» می شمرَد. حال، افزون بر هفتاد سال بعد، کار ویتگنشتاین را، چه فلاسفه و چه دیگران، آشکارا «فلسفه» تلقی می کنند.
به هر جهت، حتی اگر اصرار هم کنیم که تغییر معیار تغییر مفهوم را در پی دارد، این کمکی به تز تفکیک نمی کند. اگر تغییر معیار خود به خود مفهوم را تغییر دهد، در این صورت این باعث حذف مفهوم سابق می شود، و لذا عاقبت معلوم می شود که نظریات این همانی همان نظریات حذف گرا هستند.


        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.