شهید عشق

شهید عشق

شهید عشق

احمد تورگوت و 5 نفر دیگر
3.4
9 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

10

«شهید عشق» رمانی عارفانه پیرامون واقعی کربلاست که به قلم احمد تورگوت نویسنده ترکیه ای به رشته تحریر درآمده. این کتاب با توجه به حنفی مذهب بودن نویسنده اش و بیان عارفانه ای بدیع از داستان کربلا مورد توجه کم نظیر خوانندگان ترک قرار گرفته و تاکنون در شمارگان 250000 نسخه به فروش رسیده است. این رمان داستان حسین و یارانش را، از حجاز عالم ماده تا کربلای عالم معنا روایت می کند...رمانی خواندنی و متفاوت که واقعه ی کربلا را از منظری عاشقانه بازخوانی کرده و حالات روحی راهیان کربلا را به تصویر می کشد. برشی از کتاب: زینب بر روی شن ها زانو زد، چشم به دوردست دوخت و به دشتی که زیر نور سوزان خورشید، هرم گرمایش را به آسمان پس می داد، خیره شد. چادرش، خاکی و غبار گرفته بود و عرق از روی پیشانی اش شره می کرد. اشک در چشمانش حلقه زد... .

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شهید عشق

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به شهید عشق

یادداشت‌های مرتبط به شهید عشق

            شهید عشق
انتقاد کردن از رمانی که درباره امام حسین (علیه السلام) است آسان نیست! به خصوص که یک نفر از اهل تسنن ترکیه آن را نوشته و ترجمه روانی‌هم‌داشته‌باشد. حتی ممکن است باعث شود تا منتقد به انواع تهمت ها، شائبه ها و بی‌ تقوایی ها متهم‌شود. اما چه می شود کرد که بزرگان دین به ما یاد داده اند زدودن غبارها از دین و مکتب سید آزادگان هر دو جهان نیز خود وظیفه و صواب است.

خیلی خودمانی بخواهم گزارشی از این کتاب ارائه دهم باید به عرض شما برسانم اگر فرض کنیم ۱۰۰ روایت، ماجرا و سنت در این رمان نقل شده باشد ۳۰ الی ۴۰ تا از  آنها جدید می باشند. جدید به این معنا که بنده با اندک سوادی که از مطالعه آثار تاریخی صدر اسلام، مقاتل و روایات دارم متاسفانه تابحال به آنها به آنها بر نخورده ام. احتمالا ذهن زیرک مخاطب این صفحه به این نکته منتقل می ش‌د که شاید شما ندیده اید و جایی در‌کتابی‌ موجود باشد، لذاصمیمانه و خوش بینانه از شما دوست گرامی تقاضا می کنم بنده را در یافتن اسناد این مطالب یاری بفرمایید.

احتمال دارد کسی میل داشته باشد تا شهید عشق را با این دید که رمانی بلند، نیمه تخیلی و واقعی است بخواند و خود را در زمانه مدینه پس از شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) ببیند، در خانه های هاشمیان قدم بزند و هم سفره امام حسین ع و یارانش شود. شاید هم بتوان گفت اشکالی ندارد. تا جایی که مطلب غیر معتبر و غیر صحیحی -حتی له- به امام (ع) نسبت داده نشود چه بسا در ایجاد تصویری ذهنی و نزدیک برای خواننده امروزی مناسب نیز باشد. اما مساله زمانی برای من حساس می شود که این تصویر ذهنی از شخصیت اهل بیت ع و یارانشان و گزاره های اخلاقی و معرفتی داده شده در کتاب، اصل تلقی شود و متر و معیاری نیز برای سنجش و مقایسه آن با دیگر منابع وجود نداشته باشد. از اینها گذشته احتجاجات و مناظرات طولانی امام با افراد دیگر که به الاحتجاج شیخ طبرسی ره طعنه می زند از نظر طولانی بودن در نوع خود جالب و می طلبد تا صحت و سقم آن را احتجاج طبرسی یا احتجاجات موجود در بحارالانوار بررسی کرد. به صورت مختصر اگر بخواهم اشاره کنم: در برخی پاسخ ها، ندانستن علت حوادث و عکس العمل های امام حسین علیه السلام و حضرت عباس سلام الله علیه با آن فراست و کیاستی که از احادیث و گفتگوهای باقی مانده شان سراغ داریم خبری نیست!

از حق نگذریم کتاب از نقاط قوت بی مایه نیست. توانایی نویسنده در روایت داستان حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه و سپس از مکه به کربلا و گریز زدن به قضایا و اتفاقات ابتدای تاریخ اسلام شایسته تقدیر است. بیان حس و حال اهل حرم علیهم السلام آن هم از زاویه دید درونی آنها مخاطب را بیشتر با شخصیت ها همراه می کند. در مطالعه زندگی امامان شیعه و به طور کلی شخصیت های تاریخی همیشه با حلقه های مفقوده ای مواجه می شویم که چالش اصلی ما در فهم چرایی تصمیم ها، چگونگی عکس العمل ها و ایجاد ارتباط صحیح بین حوادث می باشد. افزون بر این شهید عشق به هر مناسبت گریزی نیز به قصص قرآنی و داستان انبیا گذشته می زند و از این نظر به نوعی مروری اجمالی به مهمترین وقایع دینی تاریخ نیز است. قدرت تخیل نویسنده به او کمک کرده تا تصویری جامع تر و منطقی تر از داستان کربلا و ریشه های آن ارائه کند اما پرسش اینجاست که این روایت چقدر با واقعیت منطبق است و آیا اصلا راهی معتبر برای فهمیدن تمام سوالات ما از‌ ماجرای کربلا وجود دارد؟
سیدعلی مرعشی، محرم١۴٠٠
          
            شهید عشق روایتی (به تعبیر ناشر و شاید نویسنده)عارفانه از زندگی امام حسین (ع) است از زمان مرگ معاویه تا روز عاشورا.
نقطه قوت کتاب را تفاوت مذهب نویسنده می دانم. برایم جالب بود امامم را این بار از نگاه یک حنفی مذهب ببینم و جالب تر آنکه فکر نمی کردم توصیف اتفاقات روز عاشورا و شهادت امام و یارانشان از زبان یکی از برادران اهل سنت اشک هایم را جاری کند.
در خواندن این کتاب باید به دو نکته توجه کرد:
۱. بدانید مستند تاریخی نمی خوانید. پس دنبال اثبات صحت و سقم تک تک گزاره ها نباشید.
۲. آن روایت هایی هم که مورد استفاده نویسنده قرار گرفته از منابع مورد قبول اهل سنت است و لزوما با گزارش های مورد قبول شیعیان یکسان نیست(البته باید گفت که در نقل گزارش های مربوط به زندگی امام حسین (ع) مثل بسیاری دیگر از موضوعات تاریخی بین اساتید ما هم اختلاف است)، حدود ۵۰ مورد اختلاف در نقل گزارش ها به چشمم آمد، شاید بیشتر هم باشد.
در چاپی که من خواندم هنوز غلط املایی وجود داشت!دز بعضی قسمت ها بیش از حد بر روی یک موضوع تاکید شده بود که خواننده را خسته و بی حوصله می کرد، در بعضی موارد هم مسئله ای ساده بسیار پیچیده مطرح شده بود که مخاطب فراموش می کرد در حال خواندن یک رمان تاریخی است.
چند مورد در این کتاب  برجسته به نظر می آمد:
۱. لزوم تبعیت از ولایت، اینکه ولایت امامان معصوم ادامه نبوت پیامبر ص است و نقش تبعیت از ولایت در سعادت انسانها به خوبی بیان شده است.
۲. در جایی ذکر خیر سعد بن ابی وقاص اتفاق افتاده بود و ذکر این گزارش که او از باقی ماندگان در کنار امام علی (ع)در دفاع از پیامبر(ص) در جنگ احد بود و البته اشاره ای به کناره گیری او در جریان بیعت با امیرالمومنین(ع) و جنگ های سه گانه در دوران ایشان نشده بود. در حالیکه طبق نقل های مورد قبول شیعیان سعد بن ابی وقاص در جنگ احد از فراری ها بود و در زمان امیرالمومنین (ع) در گروه معتزله سیاسی، همان ها که ضایع کردن حق و یاری نکردن باطل  از ویژگی هایشان در کلام امیرالمومنین (ع) بود. از این نگاه نویسنده این را فهمیدم که او ظاهرا تمایلی به بررسی گروه های گوناگون مردم ندارد. بیشتر دوست دارد مردم در دو دسته تقسیم شوند. شبیه این حالت در صفحات دیگر هم دیده می شود مثلا در نسبت دادن سخنی به امام(ع) هنگام خروج از مکه: "خداوند یار و یاور کسانی باشد که می آیند و کسانی باشد که نمی آیند." چندین بار این عبارت به مناسب های مختلف به امام نسبت داده شده،  انگار نویسنده نمی خواهد در ذهن مخاطب دوگانگی ایجاد کند و فرق بگذارد بین آنها که به بهانه ای حسین (ع) را یاری نکردند و البته در مقابل او هم قرار نگرفتند و آنها که او را یاری کردند. دوست دارد به آن دو گانه ی واضح تر بپردازد یعنی حسینیان و یزیدیان
۳. انگار رگه هایی از مجبور بودن و تن سپردن مذموم به قضا و قدر در لابه لای سطور به چشم می خورد. جملاتی مثل این خواست خدا بود، خدا این طور خواست و ...شبیه همان تفکر خدا چنین کرد که امویان سعی در گسترشش داشتند البته با این تفاوت که محکوم دانستن یزد و امویان مورد توجه نویسنده بود، شاید با نظریه شهادت هم بعضی از جملات نویسنده همخوانی داشته باشد به این معنا که امام به قصد شهادت و به سمت شهادت می رفت.
۴. تلاش نویسنده در نسبت دادن سخنان و حالات هم شان معصومین و بزرگان به ایشان به نظرم ستودنیست.
۵. امامی که کتاب شهید عشق به مخاطب معرفی می کند شاید آن امام دیدگاه مطلوب شیعه نباشد ولی امام منفعل و شبه وامانده و مستاصل داستان بریده بریده هم قطعا نیست. امام فعال است. همیشه حضور مقتدر در صحنه دارد. صحبت می کند، احتجاج می کند، گلایه می شنود، عذر می پذیرد و ... شاید بهتر باشد این طور بگویم امامی که در مجموع بعد از خواندن کتاب شهید عشق در ذهن مخاطب تصویر می شود شبیه امام سوم شیعیان است.
۶. نسخه ای که من خواندم متاسفانه فهرست مطالب نداشت. پی نوشت و فهرست منابع و نمایه هم نداشت (البته می دانم شاید انتظار فهرست منابع داشتن از رمان های تاریخی انتظار زیادی باشد).