بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

پرده خانه [نمایشنامه]

پرده خانه [نمایشنامه]

پرده خانه [نمایشنامه]

4.8
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

3

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

"پرده خانه" یک نمایش نامه ی بلند به قلم "بهرام بیضایی" است که فضای داستان در بازی خانه ی حرمسرای سلطنتی سلطانی که از جنگ بازگشته اتفاق می افتد. زنانی از نژاد و مذهب های گوناگون به اجبار به این حرمسرا آورده شده اند و هر یک با اندوه و حسرتی روزگار می گذرانند.در این بین زنی به نام "گلتن" مربی زنان بازی خانه است. او که از شش سالگی در حرمسرا زندگی کرده، دختریست که مادرش را به اسارت گرفته بودند و بعد از مرگ مادر، او را هم به عقد سلطان درآوردند. "گلتن" هرچه از جهان می داند، مدیون کتاب هاست و در آرزوی رهایی و آزادی، فجایع دربار را تاب می آورد. هر روز جنایتی و هر روز فاجعه ای رخ می دهد و "گلتن" سعی می کند تا دامان خود را این جنایات پاک نگاه دارد. او با سیاست و زیرکی اش رازی را برای زنان برملا می کند که در نامه ای با مهر سلطان تایید شده است؛ رازی که می گوید در صورت مرگ سلطان، همه ی فرزندان دختر و زنان او باید کشته شوند و فرزندان پسرش را فراری دهند. وحشت بر زنان حرمسرا غالب می شود اما "گلتن" پیش می افتد و زمام امور را به دست می گیرد. او با تدبیر و کیاست خود نقشه ای می کشد تا جان بقیه را نجات دهد و خود نیز به آرزوی همیشگی اش که آزادی و رهایی بود دست پیدا کند. "پرده خانه" با داستان پردازی شورانگیز "بهرام بیضایی"، اثری درخشان در عرصه ی ادبیات نمایشی ایران به حساب آمده و با پرداختن به مساله ی آزادی، تلاش زنان سرکوب شده و ستمدیده برای دستیابی به آن را به تصویر کشیده است.

پست‌های مرتبط به پرده خانه [نمایشنامه]

یادداشت‌های مرتبط به پرده خانه [نمایشنامه]

"آن سوی دی
            "آن سوی دیوار جاده‌ای است؛ حتی اگر شب باشد."
.
.
انتخاب بهترین کتاب از میان کارهای بیضایی بسیار سخته اما پس از سیاوش‌خوانی، این دومین اثری بود که با تمام جانم حسش کردم و بی‌تردید عاشقش شدم.
 در کنار گلتن احساس قدرت کردم. با نارگل و ریحان، با لولی و عسل و ایلناز  گاهی هیجان‌زده شدم و گاهی دودل. با شادی سوختم. با صدگیس رنج کشیدم. با نوسال ترسیدم. در کنار همه‌ی ساکنان بازی‌خانه به شکوه و جلال سلطان و ریش مبارک خندیدم و سرانجام رها شدم.
مطمئنم این اثر هم، مثل سیاوش‌خوانی، قابلیت چند بار خواندن رو داره.
.
داستان در حرمسرای شاهی می‌گذره با زنان فراوان؛ زنانی با گذشته‌های متفاوت و حالی یکسان. زنانی که باید هر لحظه با هم بجنگند تا در نگاه شاه بهترین باشند وگرنه چیزی جز مرگ یا فراموشی در انتظارشون نیست.
آغاز داستان، مثل همه‌ی حرمسراهاست با یک سوال: «چی میشه اگر زنان یک شاه به جای جنگیدن با هم، علیه یک نفر متحد بشن؟»
.
.
در این اثر هم، مثل تمام کارهای بیضایی، با زنانی روبه‌رو هستیم متفاوت با آنچه که همیشه خواستند بهمون بقبولانند.
با زنانی روبه‌رو میشیم که اگرچه در بندند ولی روحشون آزاده. 
زنانی که از قدرت اندیشه بی‌بهره نیستند، زیرک و هنرمند و خوددارند و به وقت مناسب در زور بازو هم چیزی کم‌ از مردان ندارند. زنانی هشیار که به احساساتشون مسلطند و سلطان پیروز رو از تخت به زیر می‌کشند اما نه در کارزار زورآزمایی‌هایی مردانه، که در میدان هوش و خرد.
برای من جذاب‌ترین بخش آثار بیضایی، زنانی هستند که به دور کلیشه‌های جوامع مردسالار (یا شاید زن‌ستیز!) تصویر میشن. زنانی مثل ساتی در عیار تنها، نایی در باشو غربیه‌ی کوچک، شهرناز و ارنواز در شب هزار و یکم، فریگیس در سیاوش‌خوانی، زن آسیابان در مرگ یزدگرد و بیدخت پرده‌خانه.


پی‌نوشت:
تصویر پیوست شده مال نمایش پرده‌خانه است که تا 26 اسفند 1401 در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا میشه