بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سمک عیار

سمک عیار

سمک عیار

4.0
2 نفر |
2 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

2

کتاب سمک عیار، نویسنده فرامرز بن خداداد ارجانی.

یادداشت‌های مرتبط به سمک عیار

            کلی ریویو نوشتم که وسطش وی پی ان قطع بشه و بپره. :(
ولی خلاصه ش رو میگم:
مهم ترین نکته در خوانش داستان های کلاسیک مثل سمک عیار اینه که بدونیم این داستان مال چه زمان و جامعه ایه و مردم اون دوره چه چیزی رو می پسندیدند یا چطور به قصه ها گوش می کردند.
مردمان گذشته اغلب سواد و زمان کافی برای خواندن کتاب رو نداشتند و دسترسی به کتاب هم به سادگی امروز نبوده در نتیجه در مجالس یا جاهایی مثل قهوه خانه یکی داستان رو میخوانده و بقیه شنونده بودن. چرا این رو میگم؟ چون وقتی چیزی رو می شنوید، جزيیاتی که یادتون میمونه با وقتی متن رو میبینید فرق داره. مثلا خواننده ی داستان (یا نقال) باید بعضی چیزها رو چندین بار تکرار کنه تا شنونده فراموش نکنه. این ممکنه برای ما اطناب و پرگویی به نظر بیاد. یا تعداد سپاهیان یک شاه و یاران سمک و غیره ممکنه چندتا عدد متفاوت گفته بشن. اونی که داره گوش میکنه این اعداد رو به شکل کم یا زیاد تحلیل میکنه. ما که میخونیم به شکل تعداد میبینیمش و به نظرمون میاد که ای وای چقدر سوتی داده. چقدر ایراد داره.

یک نکته ی دیگه، شکل روایت داستانه. شنونده ی اون زمان وقتی خسته از تمام کارها یک جا می نشسته تا داستان گوش کنه دنبال هیجان و تفریح بوده نه منطق. پس داستان باید مهیج میشده حالا این هیجان ممکنه به چشم مخاطب امروزی غیرمنطقی بودن سیر داستان باشه ولی مخاطب کهن اصلا به چشمم نمی اومده. (مثلا این که سمک خیلی از کارهای ساده رو به سختی انجام میده یا کارهای خیلی سخت رو خیلی ساده میگذرونه. یا همه ی سپاه دشمن رو میکشن اما از خودشون حتی یک نفر هم نمیمیره و...)

یکی از جالب ترین نکات داستان که در زمان نگارشش اگر نگیم بی مانند، قطعا کم نظیر بوده تعلیق و روایت موازیه. اینجوری نیست که خواننده همه چیز رو بدونه. خیلی چیزها که برای سمک معماست برای خواننده هم راز میمونه تا زمانی که سمک معما رو حل کنه.
یا این که اتفاقات چند کشور و موقعیت مختلف به طور موازی روایت میشن و خواننده هی پس و پیش میره تا بفهمه وقتی یک طرف داستان اتفاقی می افتاده در طرف دیگه چه خبر بوده.

چیزی که خیلی درباره ش دوست داشتم توصیفات و فضاسازی هاست. توصیفات نوشتن و قلم و کاغذ یا شب و روز و گردش ایام عالیه. فضاسازی ها هم انقدر خوبه که همه ی صحنه ها درست مثل یک فیلم، کاملا شفاف، در برابر مخاطب جان میگیره.
این ویژگی البته تو اکثر داستان های کلاسیک هست ولی تو سمک خیلی خوب بود. 
اگر میخواید خوب بنویسید (داستان، کپشن، خاطره، مقاله یا هر چیز دیگه ای) پیشنهاد میکنم داستان کلاسیک زیاد بخونید..

و آخرین مورد:
خواندن داستان سمک عیار رو بهتون پیشنهاد میکنم به شرطی که قول بدید اون رو از دریچه ی چشم مردم همون زمان ببینید. با نگاه انسان امروز سراغش برید احتمالا پیش از رسیدن به نیمه ی جلد اول برای همیشه رهاش کنید.