بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آلیور تویست

آلیور تویست

آلیور تویست

چارلز دیکنز و 1 نفر دیگر
4.0
36 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

114

خواهم خواند

28

آلیور تویست همه‌ی عناصر رمانی مدرن را دارد جز یکی: خودآگاهی. جهان برای آلیور یکسره نامفهوم و ناشناختنی است. آشفتگی و هیاهو و آشوب دنیای بیرون آینه‌ی سردرگمی درونی اوست. نشانه‌های نبوغ دیکنز در آفرینش فضای داستانی و درون‌مایه و خلق شخصیت‌های پویا و ماندنی و نوآوری‌های سبکی آشکار است. نبوغ و خلاقیت دیکنز بیش از هر چیز در خلق شخصیت‌های زنده و ماندگار نمایان می‌شود. همه‌ی خواننده‌ها از سرزندگی و طبیعی بودن شخصیت‌ها در شگفت می‌مانند. هیچ نویسنده‌ای در هنر به تصویرکشیدن انسان‌‌ها در همان نگاه اول به پای دیکنز نمی‌رسد. این رمان با زبانی طنز‌آمیز و گزنده روایت می‌شود که خاص دیکنز است و در زبان انگلیسی نظیر ندارد. از آلیور تویست نمایش‌‌های متعدد و چند فیلم و مجموعه‌ی تلویزیونی ساخته شده است اما لذت تماشای هیچ‌یک از این‌ها با لذت خواندن آن برابری نمی‌کند.

لیست‌های مرتبط به آلیور تویست

مرگ ایوان ایلیچغرور و تعصبآهستگی

رمان‌هایی به پیشنهاد مصطفی ملکیان

23 کتاب

مصطفی ملکیان که پژوهشگر حوزه‌ی فلسفه‌ی اخلاق است، از جمله خردورزانی است که بیش‌تر از آن‌که آثار مکتوب داشته باشد، او را به نشست‌ها، سخنرانی‌ها و درسگفتارهایی که در طی این چند دهه برگزار کرده است، می‌شناسند. او که هم تحصیلات دانشگاهی در حوزه‌ی فلسفه دارد و هم تحصیلات حوزوی، در طی درسگفتارهای روان‌شناسی اخلاق به کتاب‌هایی اشاره کرده است که در سیاهه‌ی زیر می‌توانید رمان‌های این مجموعه را ببینید. لازم به یادآوری است که توضیحات جلوی هر عنوان کتاب از گفته‌های ایشان در همان جلسه است و نیز، این کتاب‌ها بر اساس ترتیب خاصی در این مجموعه قرار نگرفته‌اند. کوشیده‌ایم بهترین ترجمه و چاپ را از هر نسخه‌ی معرفی‌شده برای شما در این لیست قرار دهیم. «1. مرگ ايوان ايليچ، رمان كوتاهی از تولستوی. در آن آمده است كه از كوچكی به ما ياد می‌دادند كه هر انسانی می‌ميرد، سقراط انسان است، پس سقراط می‌ميرد؛ اما تا چند روز پيش از مرگ اين سخن را به لحاظ روانی نپذيرفته بود، چون در مواجهه‌ی با مرگ دچار حالت روانی‌ای می‌شود كه قبلاً نداشت؛ 2. غرور و تعصب، رمان معروف ادبيات قرن نوزدهم اروپا، كه بايد عنوانش را به «غرور و پيش‌داوری» ترجمه می‌كردند؛ 3. آهستگی، ميلان كوندرا، نويسنده‌ی پست‌مدرن روزگار ما. تمام سخن او در اين رمان اين است كه انسان چون عجله می‌كند كل زندگی خود را عاری از لذت كرده است؛ 4. رمان سولاريس، نوشته‌ی استانیسلاو لم، كه بعدها منبع الهام تاركوفسكی شد. او در اينجا مثال تلوزيون را می‌زند كه اول يك شبكه داشت و انسان تمام لذتی را كه داشت از آن می‌برد، اما الآن چندصد شبكه وجود دارد و هيچ وقت كسی از همه‌ی آن‌ها لذت كامل نمی‌برد، چون می‌داند شبكه‌ای كه هم‌اكنون در حال ديدنش است را به بهای محروميت از چندصد شبكه‌ی ديگر می‌بيند؛ 5. مائده‌های زمينی، آندره ژيد. نمونه‌ی خوبی برای آهستگی و لذت بردن از زندگی است كه می‌گويد وقتی زردآلويی را می‌خوری اول خوب در دهانت فشارش بده بعد لاشه‌ی آن را فروبده؛ 6 و 7. بینوايان، ويكتور هوگو. هميشه در بحث داوري افعال ديگران توصيه مي‌كنم كه آن بخش از اين رمان را بخوانيد كه مي‌گويد «آن كس كه بداند جنايت از چه دالان‌هايی گذر كرده است، هرگز داوری نمي‌كند»؛ 8. كتاب پدران و پسران تورگينف را بخوانيد، در آن شخصيتی هست كه مدارا می‌كند چون معتقد است حقيقتی وجود ندارد؛ 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و 14 و 15 و 16. آثار داستايوفسكی، بهترين نمونه‌های وسوسه را در آثار داستايوفسكی می‌توان ديد، كسی به اندازه‌ی او به رويارويی وسوسه و ضابطه‌ی اخلاقي توجه نكرده است. رابينز، الهيدان آمريكايی طرفدار پل تيليش، جايی درباره‌ی داستايوفسكی گفته است كه او فلاكت و شكوه همزمان انسان را نشان داده است. يعنی قهرمان داستان‌های او گاه در برابر وسوسه‌ی چيزهای عظيم مقاومت می‌كند، اما در برابر چيزی به مراتب كمتر از آن هيچ مقاومتی ندارد: جنایت و مکافات، شب‌های روشن، قمارباز، ابله، بیچارگان، شیاطین، برادران کارامازوف، یادداشت‌های زیرزمینی؛ 17 و 18. رمان نامه‌های پیک ویک؛ 19. الیور تویست؛ 20. نمايشنامه‌ی معروف مولير در تمسخر فيلسوفان اسكولاستيک؛ 21. رمان كلكسيونر. در اين رمان قهرمان (يا ضدقهرمان) داستان از بس دوست دارد محبوب خودش را حفظ كند كه هيچ چيزی به او نرسد او را در صندوقي نگه مي‌دارد تا هيچ موجودي به او كاری نداشته باشد و كاري مي‌كند كه او می‌ميرد؛ بله پروانه‌ی خشكيده در اختيار ماست، اما اين پروانه غير از پروانه‌ای است كه هر لحظه جايی می‌رود؛ 22. اثر شل سيلور استاين، درباره‌ی كسانی كه به تكميل‌گری در عشق توجه دارند و می‌گويند عاشق كسی هستند كه آن‌ها را تكميل می‌كند، نه اينكه مشابه آن‌ها باشند يا نباشند؛ 23. گل‌های معرفت: مجموعه‌ی سه داستان».

یادداشت‌های مرتبط به آلیور تویست

            به نام او

🔹الیور تویست دومین رمان چارلز دیکنز، نویسنده بزرگ انگلیسی‌زبان، است. در واقع به‌نوعی اولین رمان جدی‌اش که او را به عنوان نویسنده‌ای جوان و خوش‌آتیه به دیگران شناساند و سنگ‌بنای آثار مهم بعدی‌اش نظیر دیوید کاپرفیلد گذاشت.

🔸من دیکنز را به‌خاطر نگاه انسانی‌اش و احترامی که برای انسان قائل است، دوست دارم، دیکنز طرفدار و حامی اقشار فرودست و مظلوم است و خصم ظالمان و ستمگران. او در قبال مظلومان موضعی شفقت‌آمیز دارد و در قبال ظالمان با طنزی گزنده رویکردی هجوآمیز. طنز دیکنز درجه یک است من در این زمینه هیچ‌کس را در حد و اندازه او نمی‌دانم حتی طنز چخوف هم به گزندگی دیکنز نیست، چخوف هماواره با مطایباتش فضا را تلطیف می‌کند ولی دیکنز اگر به هجویه‌سرایی رو بیاورد به احدی رحم نمی‌کند.

🔸باری الیور تویست با اینکه محصول سالهای جوانی دیکنز است دربردارنده مولفه‌های شخصی اوست، مولفه‌هایی که در آثار بعدی‌اش به‌حد کمال می رسد. داستان پسربچه بی‌سرپرستی که از یتیم‌خانه (که در رمان با زبانی طنزآلود، مخوف توصیف شده) به جامعه فقرزده و سراسر پلشتی لندن می‌آید و اتفاقاتی را از سر می‌گذراند و سر آخر مانند بیشتر رمان‌های کلاسیک رستگار می‌شود.

🔸در مورد ترجمه، تا پیش از این نسخه کاملی از این رمان که ترجمه خوبی هم داشته باشد در دسترس نبود. تا اینکه در سال 1400 ترجمه آقای علیقلیان توسط نشر مرکز به بازار آمد. آقای علیقلیان مترجم محبوب من نیست. نثرش مشکل خاصی ندارد ولی از ملاحت خالی‌ست برای من یکی که خیرالموجودین است. به‌هر رو خواندن این رمان با همین ترجمه را توصیه می کنم.