بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

تهنیت، عشق، سلام: روایت داستانی از زبان مادر شهید عبدالحمید فتاحیان تهران

تهنیت، عشق، سلام: روایت داستانی از زبان مادر شهید عبدالحمید فتاحیان تهران

تهنیت، عشق، سلام: روایت داستانی از زبان مادر شهید عبدالحمید فتاحیان تهران

3.7
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

1

این کتاب مشتمل بر روایتی داستانی از زندگی شهید «عبدالحمید فتاحیان» به روایت مادر ایشان است. عبدالحمید در شهریورماه سال ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش «اسدالله»، تولیدکننده کفش بود و مادرش، «هما» نام داشت. دانشجوی سال دوم در رشته مکانیک بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در دهم فروردین ماه سال ۱۳۶۷، در «شاخ شمیران عراق» بر اثر اصابت ترکش شهید شد. مزار او در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر، واقع است.

لیست‌های مرتبط به تهنیت، عشق، سلام: روایت داستانی از زبان مادر شهید عبدالحمید فتاحیان تهران

پست‌های مرتبط به تهنیت، عشق، سلام: روایت داستانی از زبان مادر شهید عبدالحمید فتاحیان تهران

یادداشت‌های مرتبط به تهنیت، عشق، سلام: روایت داستانی از زبان مادر شهید عبدالحمید فتاحیان تهران

کتاب خوب

3 روز پیش

            کتاب «تهنیت، عشق، سلام» روایتگر مادرانه‌ای از داستان زندگی شهید «عبدالحمید فتاحیان» است. عبدالحمید در شهریورماه سال ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدر شهید فتاحیان اولین کارخانه کفش ایران را راه‌اندازی کرد، لذا خانوادۀ این شهید بزرگوار تمکن مالی بسیار خوبی داشتند. شهید عبدالحمید فتاحیان هنگامی‌که به شهادت رسید، تنها ۱۹ سال سن داشت و از ۱۴ سالگی وارد جبهه شد. جوانی بسیار باهوش و با ذکاوت بود. او دانشجوی دانشگاه تهران در رشته فنی مهندسی بود. ترم دوم این رشته را پشت سر گذاشته بود و برای چندمین بار به‌عنوان بسیجی به جبهه رفت، اما در دهم فروردین‌ماه سال ۱۳۶۷ در عملیات بیت‌المقدس ۴ در «شاخ شمیران عراق» به شهادت رسید. شهید فتاحیان اگرچه در خانواده‌ای بسیار ثروتمند متولد شد، اما ویژگی‌های اخلاقی او و نوع تربیتش وی را به شخصیتی خاص، ویژه و در عین حال رشد یافته تبدیل کرده بود. مزار او در امامزاده علی‌اکبر (ع) چیذر، واقع است.