سلمان ما

سلمان ما

سلمان ما

رضا کاشانی اسدی و 1 نفر دیگر
3.2
7 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

4

کتاب حاضر، مجموعه ای از داستان های کوتاه است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده اند. «اعتراض»، «شکست پیله»، «هما در پرواز»، «مه و مهر پدر»، «دل و دریا»، «سفیدپوشان»، «سوز سازگار»، «مشعل راه»، «شب مبارک» عنوان های برخی از داستان های این کتاب هستند.

یادداشت‌های مرتبط به سلمان ما

فهیمه

1403/02/21

            با ارفاق دو ستاره! 
سلمان فارسی سرگذشت بسیار جالب و پرماجرایی داره: روزبه زرتشتی بوده و محبوب پدر. یک روز از نزدیک کلیسایی می‌گذشته که صدای آواز مسیحیان توجه‌ش رو جلب می‌کنه و بعد از مراجعه به کلیسا، به مسیحیت علاقه‌مند میشه. پدر که متوجه میشه، در خانه زندانی‌ش می‌کنه تا از دستش نده، اما روزبه فرار می‌کنه و برای یادگیری تعالیم حضرت مسیح راهی شام، و بعد موصل و عموریه میشه.
نهایتا با وعده‌ی دیدار پیامبر آخرالزمان، راهی حجاز میشه، اما کاروانی که در اون بوده، بعد از رسیدن به یثرب، به بردگی می‌فروشنش. سال‌ها بعد پیامبر رو در یثرب ملاقات می‌کنه و با دیدن سه نشانه‌ی نبوت، مسلمان میشه. پیامبر هم روزبه رو آزاد می‌کنه و اسمش رو می‌گذاره سلمان. 
چنین سرگذشت جذابی، کار نویسنده رو ساده می‌کنه، اما نویسنده در فضاسازی و شخصیت‌پردازی به شدت ضعیف عمل کرده. قرن ۶ میلادی، چیزهای عجیبی می‌بینید مثل "آموزشگاه" و "مدیر آموزشگاه" و اردوی دانش‌آموزان برای دیدن زندان و زندانیان! و روزبهی که از خانه فرار می‌کنه تا با طبقات فرودست جامعه! ارتباط برقرار کنه. کتاب چند راوی داره که همه با یک لحن و دید قصه رو روایت می‌کنن. و حتی سلمان هم در این نیم قرن تغییری نمی‌کنه و بزرگ شدنش -پیر شدنش- احساس نمی‌شه.
در واقع اگر به خاطر جذابیت قصه‌ی سلمان نبود، کتاب هیچ چیز برای گفتن نداشت و من هم تمامش نمی‌کردم. 
اگر به داستان سلمان علاقه‌مند هستید، به جای این کتاب صفحه‌ی ۴۲۲ تا ۴۳۳ قاف رو بخونید (که خلاصه‌ش رو ابتدای یادداشت نوشتم، سرگذشت سلمان در این کتاب اندکی متفاوته).
          
            کتاب سلمان ما، همان طور که از نامش پیداست شرح زندگانی سلمان فارسی از دوران نوجوانی تا مسلمان شدن در سه فصل است.
سلمان فارسی شخصیتی محبوب و تکیه‌گاهی محکم برای ایرانیان مسلمان در اتصال به خاندان نبوت است.
کتاب با مواجهه روزبه با بی عدالتی آموزشی زرتشتیان شروع می‌شود و پس از آن تا نیمه‌های کتاب، حول این ایده می‌چرخد و از زوایای دید افراد مختلف روایت می‌شود. ان چه بیش از هر چیز جلب توجه می‌کند؛ ندیدن دلیل‌ها در داستان است. روزبه بی مقدمه نسبت به تفاوت جایگاه خودش و بهنام، پسر خدمتگزارش توجه می کند و شروع به سوالاتی می‌کند. 
دلیلی برای خشونت بی حد پدر بیان نمی‌شود یا محبت مادر نسبت به زیردستانش. 
خواننده بنا بر سیری منطقی می داند که حتما دلیلی برای سوالات روزبه، خشونت پدر یا مهربانی مادر وجود دارد اما آن دلایل در داستان قابل مشاهده نیست.
داستان با حرکت روزبه به سمت کلیسا ادامه می یابد بعد مرگ با نیش عقرب و آشکار شدن مال اندوزی کشیش جلو می‌رود تا دوباره روزبه به سمت موصل و این بار به نزد کشیشی پاک ضمیر برود و سال ها در خدمت او باشد؛ چیزی حدود سه دهه و ناگهان کشیش در لحظات پایانی عمرش بشارت به ظهور پیامبر آخرالزمان می‌دهد و این بار روزبه به شوق دیدار پیامبری که هنوز ظهور نکرده است خود را به بردگی می‌فروشد تا به حجاز برود.
با یک محاسبه ساده می‌بینیم که حدود سه تا چهار دهه از زندگی روزبه گذشته است اما خواننده تغییری میان روزبه نوجوان و روزبه عاقله مرد نمی‌بیند. تفاوتی در کلمات، اندیشه یا کنش‌های روزبه دیده نمی‌شود.
گویی داستان تنها به بسط توصیفات جغرافیایی و صحنه پردازی شخصیت های فرعی در روایات ماجرای سلمان پرداخته است و قدمی به سمت شخصیت پردازی روزبه و سیر رشد و تکامل او برنداشته است.
همین روند تا پایان داستان و دوران بردگی روزبه در یثرب جلو می‌رود تا در صفحات پایانی به ملاقات پیامبر و اسلام آوردن او برسد.
منابع فارسی درباره سلمان فارسی، همراه عظیم القدر پیامبر و یاور امیرالمونین زیاد نیستند؛ برای همین خواندن داستانی که سیر حرکت بیرونی سلمان را از ابتدا تا اسلام آوردن او جالب توجه است اما جوابی برای ذهن‌های تشنه برای راهیابی به سیر قلبی و عقلی طلب حقیقت ندارد