بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

گلها همه آفتابگردانند

گلها همه آفتابگردانند

گلها همه آفتابگردانند

3.9
40 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

72

خواهم خواند

21

مدینه فاضله خدا روستا را بشر شهر را .... ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند که در خواب هم خواب آن را ندیده.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به گلها همه آفتابگردانند

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به گلها همه آفتابگردانند

پست‌های مرتبط به گلها همه آفتابگردانند

یادداشت‌های مرتبط به گلها همه آفتابگردانند

            به نام او

به عبارتی قیصر امین‌پور یکی از آخرین شاعرانِ جدی حوزه شعر نیمایی‌ست و کمتر کسی چه در همنسلان و چه در نسلهای بعد از او به جدیتی که او به سرایش شعرِ نیمایی اهتمام ورزیده، شعرِ نیمایی گفته است و انواع ساختارها و فرم‌ها را در این حوزه آزموده است. در بزرگیِ قیصر در شعر نیمایی همین بس که بیشتر کسانی که بعد از او به سرودنِ این نوع شعر مبادرت ورزیده‌اند تا حدود بسیار زیادی تحتِ تاثیر او بوده‌اند (و برخی کماکان هستند)، اصطلاحاً بسیاری بعد از او قیصرانه نیمایی گفته‌اند و می‌گویند، حال اینکه قیصرانه نیمایی گفتن چگونه است موضوع یادداشت کوتاه ما نیست، و اگر بعداً مجالی بود می‌شود در این باره مصداقهایی را ذکر کرد.

به زعمِ بنده قیصر امین‌پور در تمامِ شکلهایِ شعری که سروده است نیمایی گفته است یعنی غزلها، مثنوییها و رباعی‌ها حتی ترانه و تصنیفهای قیصر همه نیمایی‌ست. در واقع نیما با مطرح کردن ایده خود در شکل نیمایی که کاملاً ایجابی‌ست و نه سلبی، شعر نیمایی را اعم از تمام قوالبِ کلاسیک تعریف کرد. یعنی گفت شاعر می‌تواند هرکجا که خواست مصرع را تمام کند می‌تواند هرکجا که خواست قافیه بیاورد. خب شاعری می‌خواهد به فراخور موضوع طول سطرهایش یکسان و قافیه‌هایش بر سرجاهای مشخصی باشد. پس با توجه به تعریف نیما فی‌المثل نمی‌توانیم بگوییم غزل، نیمایی نیست. به هر رو اکثر قریب باتفاق شعرهای قیصر نیمایی است و مشخصه سبکی خود قیصر را دارد. در آخر یکی از تصویری‌ترین شعرهای او، که به نظر من خود یک فیلم کوتاه است از مجموعه شعرِ گلها همه آفتابگردانند  را با شما عزیزان به اشتراک می‌گذارم:

در خوابهای کودکی‌ام 
هر شب طنین سوت قطاری
از ایستگاه می‌گذرد
دنباله‌ی قطار 
انگار هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد 
انگار
بیش از هزار پنجره دارد 
و در تمام پنجره‌هایش
تنها تویی که دست تکان می‌دهی

آنگاه 
در چارچوب پنجره‌ها 
شب شعله می‌کشد 
با دود گیسوان تو در باد
در امتداد راه مه آلود 
در دود
         دود
              دود...