دوقلوهای بیلی ، فرشته ی نجات دوران کودکی ام.
6 کتاب
دوقلوهای بیلی با مجموعه کتاب خارق العاده شون ، منو نجات دادن. منو وارد دنیای کتابخونی کردن و باعث شدن به وجود جادو باور کنم. باعث شدن دلم بخواد خودم هم در سرزمین قصه ها بودم. باعث شدن برای یافتن خوشبختی ابدی ، تلاش کنم و برای زندگیم بجنگم.
دوقلوهای بیلی به من از خود گذشتگی و فداکاری رو یاد دادن. به من عشق رو یاد دادن !!!
من از گلدی لاکس و جک ، فراگی و شنل قرمزی ، عشق رو یاد گرفتم.
من از الکس و کانر ، تلاش و جنگیدن برای زندگی و دوستانم رو یاد گرفتم.
من از شورای پریان ، مهربونی رو یاد گرفتم ، هرچند اونها هم گاهی بد بودند.
من از ملکه ی بدذات ، اولی ، عشق حقیقی رو یاد گرفتم.
من از ساحره ی افسونگر ، مغرور نبودن رو یاد گرفتم.
من از ارتش فرانسه ، همیشه در جستجوی قدرت نبودن رو یاد گرفتم.
من از مرد نقابدار ، کینه نداشتن رو یاد گرفتم.
من از لیتل بوپیپ ، ساده نبودن رو یاد گرفتم.
من از روک رابینز ، فداکاری رو یاد گرفتم.
درسته ، قصه های همیشگی به من درس هایی داد که برای آموختن شان یک عمر تلاش نیاز بود. اما من در سن ۱۱ سالگی همه اش را آموختم.