یادداشت‌های دل‌آرام ایمان‌فر (2)

        دختران قبیله ی جنگ در مورد شروع فعالیت مسلحین در سوریه است. شروعی که پایان خیلی از دوستی‌ها‌، همسایگی‌ها و حتی برادری‌ها بود.

صدصفحه‌ی اول کتاب رو خیلی دوست داشتم اما از یک جایی به بعد رفتار شخصیت‌ها برام قابل درک نبود. منطق بعضی از اتفاقات رو هم متوجه نمی‌شدم و به خاطرشون خیلی حرص خوردم. مثلا عدنان چرا نتونست بیاد؟ مَرد بچه‌ات رو کشتن و تو هنوز برنگشتی پیش خانواده‌ات. دقیقا کی می‌خوای برگردی؟ چی باید بشه که برگردی؟ 
صحنه‌ای که فاضل بی‌خیال حمزه شد و نکشتش هم خیلی عصبانیم کرد. خیلی زیاد. فاضل تصمیم گرفته بود به قیمت جونش هم که شده حمزه رو بکشه و چیکار کرد؟ وقتی دید حمزه تنهاست و حتی اسلحه هم نداره بی‌خیال شد. چرا آخه؟ تا آخرِ کتاب هم دلیل این تصمیم بزدلانه رو نفهمیدم.

در کل کتاب، کتابِ خوش‌خوان و روانیه. عوض شدن آدم‌ها رو خوب به تصویر کشیده و پیشنهاد می‌کنم که بخونیدش.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3