یادداشت‌های wormbook (7)

          به جرئت میتونم بگم بهترین مجموعه ای بود که خوندم!
عاشق این مجموعه ام و صد درصد دچار افسردگی پس از اتمام کتاب میشم.ولی بعدا احتمال خیلی زیاد دوباره میخونم تا دوباره ازش لذت ببرم

این پایین اسپویل داره:

من با این کتاب...؛:
بچه ای ۱۲ ،۱۳،۱۴ ساله ای بودم که از تبهکار ها شبیه سازی شده؛
از بچگیش توی شهری زندگی می‌کرده که دروغ و دزدی و خشونت هیچ وقت اتفاق نمی افتاده؛
توی بی نقص ترین شهر دنیا زندگی کرده و بعدش فهمیده زندگیش دروغی بیش نبوده؛
رانندگی کرده و اون رو از بازی های ویدیویی یاد گرفته؛
هزار تا چیز میز دزدیده؛
ده هزار بار فرار کرده؛
دویست هزار بار نزدیک بوده کشته بشه؛
صد بار آسیب دیده؛
فهمیده پدر و مادرش فقط دانشمند های روانی هستن؛
و در نهایت؛
به جزیره رفته و بچه هایی که هم نوع خودش و شبیه سازی شده بودن رو نجات داده و فقط با کمک ۵ نفر دیگه،یه پروژه ی بی‌رحمانه ی خبیث بزرگ رو از پا انداخته؛
(ورژن خلاصه شده اش رو نوشتم)

        

          این ۱۲۸ امین کتابیه که خوندم و ۱۲۸ صفحه داره....
امیدوارم طلسم نشم😃
خب...این کتاب از اون چیزی که فکر میکردم خیلی پایین تر بود و اغراق زیادی توش داشت.از نظرم اگه استرس گفته شده در کتاب کمتر بود یا بحث درس و اضطراب های درسی رو هم اضاف میکرد طبیعی تر میشد و اینکه میتونست چالش های خفن تر،هیجان انگیز تر و بیشتر و بهتری وارد کتاب بشه.
در کل ایده بد نبود ولی بیشتر بهش پر و بال داده می‌شد بهتر بود
در مورد نگارش داستان باید بگم که خوب بود ولی بعضی جاها نوشتاری و بعضی جاها گفتاری بود مثلا از "را " استفاده میکرد ولی بعدش از کلمه ی "بکنه؟"که خب خیلی آسیب میزنه به نگارش کتاب.
و خب پیشنهادش نمی‌کنم کتاب های بهتر و عالی تری برای خوندن هست😉
        

          دوستان کسی میدونه این کتاب رو از کجا میشه تهیه کرد؟ممنون میشم بگید.
و امتیازم همینجوری دادم بتونم بنویسم
        

          خیلی خیلی خفن بود و اینکه آخرش خیلی هیجانی بود و اینکه مغزتون متوجه نمیشه و دست خودش برگه رو میزنه بعدی و اینکه من واقعا واقعا یه چیزایی حدس نمیزدم و عالی بود
        

          خیلی خوب بود و احساسات رو خوب منتقل مسکرد ولی راستیتش یه کم گیج شدم تو بعضی جاها.در کل قشنگ بود.
        

          《وحشتناک ترین هیولا،حیوون و اژدها نیست،بلکه آدم ها هستند》