یه شبهایی هست که سیل سایههای تاریک هجوم میاره و بار غم دنیا رو روانه شونههات میکنه، درد زنده بودن، درد زیستن، عامیانهترینِ دردها
اینجاست که چوران سوار بر کشتی، فانوس به دست میاد و از سیلاب تاریکی نجاتت میکنه، این اثر متشکل از واگویهها و ضجه های این نویسنده بیخوابه و پر از عبارات غمبار و سنگینی که از اعماق دل پرحرارت و شکسته چوران درومدن، کتابی که فقط باید شبها خونده بشه و با اشکهای آدم معطر بشه
توصیه میکنم که اگه خواستید بخونید، شبهای غمگین و تنها رو برای خوندنش انتخاب کنید تا کاملا از جوهره چوران بهرهمند شید