ناراحت بودن و غصه خوردن درباره ی یک ماجرا مثل یه تیکه نخ بیرون زده از اون ماجراست، درست مثل نخ گوشهی لباسِ بافت!
میکِشی که بکَنی و از شرش خلاص شی اما بیشتر میشه. هی میکشی و هی کش میاد!
ولی حالا شده انقدر از ناراحت بودن درباره یه موضوع و تکرارش خسته شده باشین که حتی حوصله و توان غصه خوردن درباره ش رو دیگه نداشته باشین؟
شاید بشه اسمش رو گذاشت فرسودگی روانی
شایدم هیچ اسمی بهش نیاد...
اما در هر حال هراسمی که داشته باشه ، روح آدم رو زخم میکنه.
در واقع رنج عنصر جدایی ناپذیر از زندگی انسانه و زندگی یک رنج بی پایانه.
این کتاب به آدم یاداوری میکنه که زندگی با رنج ،حقیقت انکار ناشدنیه و نظرات فیلسوف های مختلف رو میگه.