یادداشت‌های .MN. (2)

.MN.

.MN.

7 ساعت پیش

          نه آدمی
تیر ۱۴۰۴

از کودکی تا به امروز هر برنامه و کودک و انیمیشین هایی رو که نگاه می کردم شخصیت اصلی  آن ها زیبا، قهرمان و کامل بودند.؛ 
هیچ وقت روایتی از نسخه تاریک،یاس و  نا امیدی و فلاکت های آدمی رو نمی دیدم، تا قبل از کتاب. کتاب من رو با صفات های انسان ها که کمتر به آن ها توجه می شود آشنا کرد به من یاد داد تمام، از خیر تا شر در وجود آدمی  هست،  صفات آدمی با تاثیر پذیری از خیلی مسائل خودش را در وجود ما نشان می دهد.

زندگی من ، زندگی شرم آوری بوده است.

شروع داستان با همچین جمله ای  بنظرم شناخت ما از شخصیت اصلی داستان و روندی که داستان در ادامه پیش می‌گیرد را به ما نشان میدهد .
ناامیدی که  از خط اول تا خط آخر همراه شخصیت اصلی است،با دیدگاهی که از جامعه دارد خواننده را به فکر فرو می‌برد.
اما  مسئله ای که در آخر بهش فکر می کنم این است که شاید شخصیت اصلی داستان خودش را آدم  ضعیف و بیچاره ای بداند اما همین که آدمی به ضعف های خودش اعتراف می کند و آن هارا خوب می شناسد و آن را قبول می کند ،در این کار شجاعتی است که کمتر کسی از ما قادر به انجام آن هستیم، پذیرش نقاط تاریک خودمان.


        

0

.MN.

.MN.

1404/3/28

          بامداد خمار 
خرداد ۱۴۰۴

دلم هوای یک رمان ترجیحا عاشقانه در دل دهه های گذشته در ایران کرده بود.
به پیشنهاد مردی که یک کتابخانه قدیمی در کوچه پس کوچه های این شهر  پر سر و صدا داشت، کتاب را خریدم و راهی خانه شدم.
طبق معمول، تاریخ خریداری کتاب و محل خریداری را در صفحه اول کتابم نوشتم. تا مدت ها نخوندمش و بعد به سراغش رفتم...

وقتی کتاب رو شروع کردم انتظاره عشق پر شور و عاشقانه ای داشتم که پر بود از احساس شادی و خوشی، یک عشق ساده. 
 در داستان عشق فقط یک عشق ساده نبود،  عشق مشخص کننده سرنوشت آدم ها شد، عشق باعث اتفاق های برگشت ناپذیری شد، عشق نشان داد که می تواند در مسیر زندگی ات نقش مهمی داشته باشد؛
 در نهایت عشق می تواند تعیین کننده شروع و پایان تو باشد.

در کنار اینکه نویسنده در بعضی قسمت ها اعصاب خواننده را هدف قرار داده بود و قصد عصبی کردن او را داشت، به خواننده یادآوری می کند که عشقی که ناگهان از هیجان لبریز می شود را با عشق واقعی  اشتباه نگیرید، عشق آرام آرام با محبت پر می شود و هرچه از آن می‌گذرد عمیق تر می شود.

گاهی وقت ها عشق می تواند تورا نابود کند زندگی ات را سیاه کند اما در نهایت همان عشق می تواند تورا نجات دهد.

همیشه هر کتابی حرفی برای گفتن دارد...
        

3