یادداشت‌های にこ (1)

にこ

にこ

1403/11/10

        وقتی فالکن سرانجام با دستی که بر جراحت روی دنده هایش قرار داده بود سرپا شد ، نسرین زیر لب گفت : تو یه دگردیسی!


مرد خنده ی درد آلود دیگری کرد و گفت : تو...از من نمی‌ترسی!
نِسرِین اعتراف کرد : یکی از دوستای خودم هم دگردیسه!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1