یادداشتهای حسین شعشعانی (2) حسین شعشعانی 1400/12/16 زلیخا چشم هایش را باز می کند گوزل یاخینا 4.3 6 یورش مأموران حزبی برای تاراج و سرکوبی روستاییان عقب ماندهی کم توقعی که خود میکارند و خود میدروند و باری بر دوش حکومت نیستند، آغاز، و در پی آن زلیخا زندگی آراماش دستخوش تلاطم میشود. کشاورزان، انسانهای فرهیخته، هنرمندان و ... به بهانهی ضد انقلاب بودن از خانه و کاشانهشان آواره و به سیبری تبعید می شوند . کوچاندن زلیخا از «یولباش» به جایی در جنگلهای سیبری مقدمهی صیروت و پوستاندازی فکری اوست (البته در اندازهی توقعی که از او میرود، و خور فهم اوست). زندگی در «تایگا» ادامه مییابد و .... 0 7 حسین شعشعانی 1400/12/11 پترزبورگ: رمان آندری بلی 2.3 4 راستش الان با تردید و هراس این کتاب را به دست گرفتم. چون سایت های نقد و بررسی، بیشترشان معتقد به سختخوان بودن این کتاب بوده و حتی یکی از سایت ها موفقیت در خواندن آن را منوط به احاطه کامل بر آثار پوشکین، داستایفسکی و تولستوی کرده بود. سعی می کنم آهسته و با حوصله پیش بروم. تا چه پیش آید. 0 11