یادداشت سجاد

سجاد

سجاد

6 روز پیش

        هو الحی لایموت

«آن سوگ» روایتی دردآور و واقعی، بخشی از زندگی‌ست که دیر یا زود سراغ همه‌مان می‌آید.
از دست دادن عزیز، تجربه‌ای‌ست مشترک، اما نحوه‌ی روبه‌رو شدن با آن، در هرکس شکلی متفاوت دارد؛
یکی در سکوت فرو می‌رود، دیگری فریاد می‌زند. یکی خاطره می‌نویسد، دیگری خود را در کار غرق می‌کند...

#بریده_کتاب

همه چیز معمولی به نظر می‌رسد. بلند می‌شوی، خودت را می‌تکانی، راه می‌افتی، می‌جنگی، حتی گاهی لبخند می‌زنی. اما دلت گرم نیست و چیزی چنگ می‌اندازد به تنت، به جانت، به همان جایی از قلبت که همیشه قرص بود. سوگ از دست دادن عزیز تقریباً این شکلی است.

هر روایت در این کتاب، پنجره‌ای‌ست رو به دنیای درونی کسی که داغی را بر دوش می‌کشد.
این کتاب نه دنبال دلسوزی‌ست، نه نصیحت؛ فقط گوش می‌دهد و با صداقت، زخم‌ها را نشان می‌دهد.
و شاید همین شنیده‌شدن، مرهمی باشد برای سوگی که اغلب ناگفته می‌ماند.

برای من، بعضی روایت‌ها مثل نگاه‌کردن به آینه بود. جاهایی که آدم فکر می‌کند «کاش می‌شد برگردم»، یا آن لحظه‌های تلخِ بعد از مراسم که همه رفته‌اند، اما تو هنوز با نبودنش تنها ماندی...

پ.ن
خواندن این کتاب به کسانی که به تازگی سوگی را  تجربه کرده اند توصیه نمی شود.
      
6

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.