یادداشت فهیمه . مؤذن
1403/1/14
اولین نمایشنامه ای بود ، خواندم ، که دیالوگهای بلند حتی در دو یا سه صفحه داشت . و با خودم فکر کردم اگر اجرا شده باشد ، چطور بازیگر این دیالوگها رو حفظ کرده است ؟؟ به نظر بعضی نمایشنامه ی سخت و حوصله سر بری بود اما برای من جالب بود و سریع خواندم ش . موضوع جدیدی نداشت _داستان آزاد بودن انسان ها_ اما روایت جدیدی برای من داشت . یک داستان تمثیلی عالی بود ، از خدایگان یونان باستان . اینکه انسان ها باید آزاد باشند و با ندامت و احساس افسوس برای اشتباهات و گناه های گذشته ، زندگیِ یکنواخت و همراه با ملالی نداشته باشند . ***** نقش خدایان باستانی در این زندگی سراسر افسرده و غمگین ایجاد و الزام به حس پشیمانی در مردم بود ، در برابر گناهانی که روزی انجام داده بودند و تفاوت ش با عقاید و ادیان ما در توبه و بخشودگی بود که ما با انجام آن احساس آزادی از بار گناهان و ادامه به زندگی آزادانه در راستای دستورات الهی را داریم اما خدایان یونانی الزام میکردند به زندگی در قید ندامت و داشتن زندگی ای وابسته به خدایان به دور از آزادی در افکار و شاد بودن ، مردم یونانی در صورتی میتوانستند بخشیده شوند که تا پایان عمر با ندامت و افسوس زندگی کنند و خدایان این شرایط رو در پیشروی آنها قرار میدادند تا آنها را وابسته کنند به بود خودشان و اگر انسانی آزاد از قید این احساسات و همینطور بی نیاز به افسوس خوردن و پشیمانی می زیست گناهکار تلقی میشد. و نقش مگس ها در داستان ، جولان دادن در اطراف گناهکاران و ایجاد احساس گناه در آنها بود و متوسل شدن به خدایان برای نجات از آنها و قبول حس گناهکار بودن و ندامت در برابر خدا . ***** برای من که داستان جالب و تمثیل زیبایی بود. تنها بدی ای که داشت پایان بندی بود و اینکه من اصلا پایان های باز را دوست ندارم .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.