یادداشت مظفری
1401/5/28
بسمالله الرحمن الرحیم یکسال شاید فرصت کمی باشد برای شناختن یک مکان، فرهنگ و اداب و رسوم، اما فائضه با وجود فندقک و علیرضا، دست از اکتشافات لوزان و پاریس، برلین، رم و بارسلون بر نمیدارد، و جای دیدهها و شنیدههایش از قلمروی روباه پیر خالی است. از همه چیز و همه جا میگوید، از کشیدن مصیبت برای گواهی تولد علیرضا تا عدم اجازه خروج حسین همراه مادرش از فرودگاه ژنو جهت سفر به ایران. از دهکده خاک برسر، تا قُمی در قلب اروپا. از ایفل تا متروی تو در توی فرانسه بدون پلهبرقی. از مرکز زنان گرفته تا مدرسه داش علی، از شلهزرد روز تاسوعا تا معلم گلدان رنگکنی. حُسن مهم سفرنامههایش، در اختیار قراردادن تمام سوالات، ذهنیات و مشکلات است از زاویه دید یک تازهوارد.انقدر زنده است که به راحتی تصور میکنی الان در دماغه اوشی ایستادهای یا چشم دوختهای به تابلو مونالیزا... و از جمله نقطه ضعفهایش، عدم تاریخنگاری است و زمان در کتاب، به چشم نمیآید.چه اینکه قصدش نوشتن سفرنامه نبوده است. دو نکته دیگر مغفول مانده است. از مشکلات بچهداری در سفر، فقط در لوزان حرف زده است و در اروپاگردی، خبری از آن نیست؛ و دوم هیچ اشارهای به منبع درامدی نشده است، هر چند آدمهای پرخرجی نیستند، اما کاش کمی این نکات هم مطرح میشد. مثل کتاب #خاطرات_سفیر پر است از دیدن دستِخدا در زندگی. و بیرونکشیدن چادر در ایران، برایش از شیرینترین اتفاقات است و بزرگترین دلتنگیاش نشنیدن صدای اذان. خوبها را میبیند و تحسین میکند و بدها را لاپوشانی نمیکند. سبک زندگی یک ایرانی مسلمان شیعه در کشوری که حتی نام حسین (علیهالسلام) را نشنیدهاند و غربت دهه محرم، بدجوری حالشان را میگیرد.
5
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.