یادداشت مسعود آذرباد
1401/8/5
عجب کتابی بود! باید هر چند وقت یک بار بخوانمش. کتابی است که میشود در آن عمیق شد و به آدمی فرصت تفکر و انتقاد را میدهد. تمرکز کتاب بر سه قرن اول هجری است اما دامنه آن تا قرن شش هم میرود. مسائل مهمی در کتاب مطرح میشود اما چند مسئله از باقی پررنگتر است. هنگامفتح ایران توسط مسلمانان چه بر سر زبان ایرانیان آمد و این زبان در این سه قرن کجا بود و چگونه برکشید و برخلاف نبطیان و قبطیان، ایرانیان زبان خود را از دست ندادند؟ دکتر آذرنوش نیاز به تعریف من عامی ندارد. فضل ایشان در دانش و فرهنگ بر همگان روشن است ولی ادب ایجاب میکند از نشر شیوا و دلنشین و پاکیزه ایشان حرف بزنم و بگویم حتی صرف خواندن این کتاب، برای آدمی لذتبخش است. از منظر علمی، بنای ایشان بر صداقت و حقیقتجویی است. افتادن در آغوش شعوبیگری یا رویکرد ایرانستیزی در این کتاب نیست و از وسطنشینی هم خبری نیست که نه آن گروه برنجد نه این گروه دلچرکین شود. برای خودم هم که مدعی مطالعه تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانی هستم، کتاب نکات فراوان داشت و برخی را یادداشت کردم که دوباره سراغشان بروم. دکتر آذرنوش در گوشهگوشه متون و منابع کهن فارسی و عربی به کندوکاو پرداخته و از کوچکترین جملات و عبارات نگذشته است. ایشان در این کتاب روی چند مسئله تاکید کرده است. پس از اسلام آوردن ایرانیان، بسیاری ایرانیان به تکریم زبان عربی پرداختند. حتی کسانی چون ابوریحان بیرونی و ابوحاتم رازی زبان به نقد زبان فارسی دوختند و جز در امور شفاهی از این زبان استفاده نمیکردند. دوم زبان فارسی چون زبانی بود که در میان تمام مردم ایران حضور داشته است، کمکم توانست جایش را در کنار زبان عربی باز کند و به بالندگی برسد. زبان فارسی دری، حتی در دوره ساسانی زبان عامه مردم ایران بوده است و زبانی نبوده که پس از اسلام نشو و نما یافته باشد. صحبت درباره این کتاب زیاد است. سخنکوتاه کنم و تشویق کنم اگر دغدغه تاریخ و زبان و فرهنگ ایرانیاسلامی دارید این کتاب را بخوانید. ارزشش بیش از اینهاست.
12
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.