یادداشت سپهر ناصری

        «نیروی حیات من از حالا در گوری مدفون است»
کنت ولاد، وارث تاج و تخت والاکیا، جلاد قرن ۱۵ میلادی اکنون به دعوت شخصی، از اروپا به مکزیک سفر کرده و دنیای جدیدی مقابل شخصیت‌های داستان قرار می‌دهد؛ وحشت را به آن‌ها هدیه می‌دهد و روایتی نو از دراکولا، این خون‌خوار جاودان ارائه می‌هد.
ناوارو، وکیلی رده بالا، به گمان خود از سر خوش‌شانسی مامور می‌شود خانه‌ای ویژه برای شاهزاده‌ای اروپایی، از تباری فراموش شده فراهم کند؛ هرچند این کار برای مقام او نیست اما به تصمیم وکیل پیر احترام می‌گذارد و پای در راه تاریکی می‌نهد. ناوارو که داستان از نگاه او روایت می‌شود مردی متفکر اما ساده دل است و توجه بسیاری به جزئیات دارد اما از درک بسیاری احوالات عاجز است. او گمان می‌کند آنچه می‌اندیشد و می‌بیند حقیقت دارند، اما افسوس که اشتباه می‌کند.
ناوارو و همسرش که پیش‌تر یکبار مرگ را تجربه کرده‌اند حال در برابر مردی غریب قرار گرفته‌اند؛ رئیسی که سال‌ها مردی قدرتمند و جسور بوده اکنون آدم دیگری شده و مردمانی که عمری شریف زیسته‌اند اکنون آنچه بودند نیستند و در یک کلام هیچ‌کس قابل اعتماد نیست؛ هیچ حرفی قابل اتکا نیست، ناوارو تنهای تنهاست.
در مقابل وحشت مرگ و جاودانگی، نویسنده گوش چشمی به زندگی در مکزیک دارد و رنج و سختی مردمان را در هر لحظه که می‌شود به تصویر می‌کشد. شاید اگر ناوارو نیز یکی از همین مردمان رنجور بود در چنین باتلاقی گرفتار نمی‌شد یا شاید هم برعکس در شبی تاریک خوراک خون آشامی می‌شد؛ هیچ‌کس نمی‌داند. 
نام کارلوس فوئنتس در کنار نویسندگانی چون بورخس و مارکز به عنوان بزرگ‌ترین نویسندگان اسپانیایی زبان، در تاریخ ادبیات جهان می‌درخشد. این اثر که پس از مرگ نویسنده منتشر شد توصیفاتی دقیق، کوتاه و شفاف دارد و به بهترین شکل ممکن احوالات شخصیت‌ها و فضای داستان را شرح می‌دهد.
داستان ولاد دل مشغولی‌ها و تفکرات فوئنتس در پایان عمرش را نشان می‌دهد. مردی که هر لحظه مرگ را به خود نزدیک‌تر می‌بیند، ما را به نزدیکی مرگ می‌برد و چه از این بهتر که طعمی از ترس نیز به همراه داشته باشد.
این کنت ولاد با دراکولای برام استوکر تفاوت‌های بسیاری دارد، اما هر دو از یک شخصیت تاریخی بهره برده‌اند و ولاد دراکولای افسانه‌ای را خلق کرده‌اند؛ استوکر از شرح ریختن خون قربانیان دراکولا دریغ نمی‌کند و فوئنتس در داستان کوتاه خود رویارویی با مرگ و از دست رفتن حیات در عین زنده بودن در تاریکی و ترس را نشان می‌دهد.
محمدعلی مهمان‌نوازان به خوبی از پس ترجمه ولاد برآمده، ترس و وحشت خاص نویسنده را بازتولید و لحن آرام و جذاب کتاب را حفظ و در نهایت ترجمه‌ای روان و دلنشین تقدیم خوانندگان فوئنتس در ایران کرده.
 «کار، پاداش‌های زندگی، لذت‌ها همه چیز از من گریخته بود»

سپهر ناصری - میر
      
15

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.