یادداشت Asal

Asal

Asal

1404/3/20

        ابله فقط روایت زندگی یک شاهزاده‌ی صرعیِ خوش‌قلب نیست؛ بلکه همچون نامش، نمایانگر فروپاشی تدریجی دنیای آرمان‌گرای مردی‌ست که در دل جامعه‌ای پر از فریب و ریا تنفس می‌کند.
پرنس میشکین، انسانی‌ست بی‌آزار و ساده‌دل که جهان را با لنز پاکی و بخشایش می‌بیند؛ آدمی که حضورش بیش از آن‌که واقعی باشد، شبیه رویایی دور و مه‌آلود است. او تصور می‌کرد که می‌شود در جهانی آرمانی زندگی کرد، جهانی که در آن صداقت، عشق، و انسانیت معنا دارد. اما زندگی، با تلخیِ تمام، پشت‌سرهم در گوشش زمزمه کرد: "تو زیادی واقعی نیستی برای این دنیا."
پایان داستان، نفس‌گیر است؛ و آن‌قدر ناگهانی رخ می‌دهد که آدم را در خلائی تاریک و بی‌وزن رها می‌کند.
به گمان من، داستایوفسکی بیش از آنکه یک رمان‌نویس باشد، آیینه‌دار زندگی‌ست.
او بی‌رحمانه صادق است و در نگاه او (درست مانند زندگی اصیل)، هیچ چیز در جهان، سیاهِ محض یا سفیدِ مطلق نیست. ما همه، تنها نقطه‌هایی هستیم در طیف بی‌پایانِ خاکستری؛ درست همان‌گونه که ابله بود.
      
6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.