یادداشت درسا احیا
1402/2/4
من این کتاب رو کاملا احساسی و بدون برنامهریزی و مطالعه قبلی دربارهاش خریدم. از مدت زمانی که توی خیابون باید منتظر کسی میبودم استفاده کردم و توی کتابفروشی لابهلای قفسههای کتاب قدم زدم تا دو کتاب برداشتم و یکی همین «وقتی یتیم بودیم» بود. از ابتدا حدس میزدم شاید انتخاب نادرستی باشه چون میدونستم این معروفترین و محبوبترین کتاب ایشیگورو نیست و برای من که هنوز کتابهای دیگرش رو نخوندم شاید مناسب نباشه اما باید بگم انتخاب اسم توسط نویسنده و طراحی جلد و قطع کتاب توسط ناشر ایرانی و در کل، جادوی مارکتینگ کار خودش رو کرد و من خریدمش و در کمتر از دو هفته بعد از خرید، شروع به خواندنش کردم. اواسط کتاب که کشدار بودن داستان یا سردرگمی بین وقایعی که به هم وصل نمیشدن داشت اذیتم میکرد بیشتر متقاعد شدم که انتخاب اشتباهی داشتم اما پایان کتاب به دلیل اینکه برایم شوکهکننده بود و هنوز تلخی و گزندگیاش رو ته گلوم حس میکنم، میتونم بگم رضایتبخش بود و خوشحالم که دیشب بیدار موندم تا تمومش کنم. و در نهایت باید بگم در این روزهایی که از شرایط جامعه بسیار بسیار مضطربم و سلول سلول بدنم در سیاهی دست و پا میزنه، این کتاب و پایان سیاه و تلخش درباره چطور بازیچه دست قدرتها شدن و از بین رفتن زندگی، آرمانها و آرزوهامون توسط دستهای پشت پرده، خیلی دردناکتر بود. در نهایت نمیفهمیم چهکاری درسته، اینکه آرمان داشته باشیم، بجنگیم و برای بهتر شدن جهان کاری کنیم یا بگذاریم هر چند در عرصه اجتماعی و سیاسی منفعل، اما در زندگی شخصی کمی خوشبختتر باقی بمونیم.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.